خدا در جواب فرمود: او از اهل تو نيست. بعضى از بزرگان گفتهاند:
يعنى او از اهل تو كه مشمول وعده نجاتاند نيست. ولى ما در اين باره
تحقيقى داريم كه در «اهل»
گذشته بآنجا رجوع شود.
جملهإِنَّهُعَمَلٌغَيْرُ صالِحٍميشود گفت از باب مبالغه است مثل «زيدٌعَدْلٌ» و
«فَانَّماهِىَ اقْبالٌ وَ ادْبارٌ»
دنيا يكپارچه اقبال و ادبار است.
اين جمله دليل خروج پسر نوح از اهل نوح عليه السّلام است. روايات نيز
مؤيد آنست ولى بنظرم مبالغه نيست بلكه در منطق الهى سنجش انسان فقط عمل است نه
گوشت و پوست و انسان دو قسم است عمل صالح و عمل فاسد و جز ايندو نيست.
عمّ:عمو.وَ ما مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ
بَناتِعَمِّكَاحزاب: 50. جمع آن در قرآن اعمام استأَوْ بُيُوتِ
أَخَواتِكُمْ أَوْ بُيُوتِأَعْمامِكُمْنور: 61.
جمع آن عمّات استحُرِّمَتْ
عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْنساء: 23.
عَمَيَتَساءَلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِنباء: 1 و 2.عَمَدر اصل عن ما است و ما بمعنى
شىء ميباشد يعنى از چه چيز سؤال ميكنند. از خبر بزرگى.
اين لفظ از ما نحن فيه نيست.
عَمَه: (بر وزن فرس) سرگردانى.
در قاموس گويد: «الْعَمَهُمُحَرَّكَةً:
التَّرَدُّدُ فِي الضَّلَالِ وَ التَّحَيُّرِ فِي مُنَازَعَةٍ أَوْ طَرِيقٍ
أَوَانَ لَا يُعْرَفُ الْحُجَّةُ» راغب آنرا سرگردانى ناشى از حيرت گفته است.
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْيَعْمَهُونَبقره: 15. خدا بآنها استهزا
ميكند و مهلتشان ميدهد كه در طغيانشان سرگردان مانند. بد كار و منافق و كافر در
زندگى مانند راه گم كردهاى است كه سرگردان مانده و نميداند چه كار بكند مثلوَ ارْتابَتْ
قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَتوبه: