عشيّ: بعقيده راغب از اول ظهر است تا صبح روز بعد. ابن اثير در نهايه
و طبرسى ذيل آيه 16 سوره يوسف آنرا بلفظ «قيل» آوردهاند.
ولى طبرسى و زمخشرى ذيل آيهوَ سَبِّحْبِالْعَشِيِوَ الْإِبْكارِآل عمران: 41. عشىّ را از اول
ظهر تا غروب آفتاب گفتهاند چنانكه ابكار را از طلوع فجر تا وقت چاشت و انتشار نور
خورشيد ذكر كردهاند.
ناگفته نماند: عشاء در قرآن تنها آمده ولى «عَشيّ» اغلب با «ابْكار- اشْراق- غَداة- بُكْرَة»
مقابل آمده است مثل آيه فوق و آيهيَدْعُونَ رَبَّهُمْ
بِالْغَداةِ وَالْعَشِيِانعام: 52.يُسَبِّحْنَبِالْعَشِيِوَ الْإِشْراقِص: 18.فَأَوْحى
إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّامريم: 11.
بنا بر قول راغب مدت تسبيح و دعا در اين آيات از طلوع فجر تا نزديكى
ظهر و از ظهر تا صبح روز بعد است و بنا بر قول طبرسى و زمخشرى دو طرف روز ميباشد.
و قول آنها بنظر بهتر ميايد.
عشيّه: همان عشىّ است بقولى تاء آن براى وحدت استكَأَنَّهُمْ يَوْمَ
يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّاعَشِيَّةًأَوْ ضُحاهانازعات: 46. ضميرضُحاهابهعَشِيَّةًراجع است يعنى روزى كه قيامت
را مىبينند گوئى در دنيا يا در قبرها توقّف نكردهاند مگر آخر يك روز و يا اول
آنرا.
عَصَب: (بر وزن فرس) رگ.
معصوب: بسته شده با رگ. آنگاه بهر بستن عصب (بر وزن فلس) گفتهانديَوْمٌعَصِيبٌيعنى شديد (گوئى اطراف آن با
مشكلات جمع و بسته شده است) عصبة: جماعت فشرده و كمك همديگر (مفردات).
لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُعُصْبَةٌيوسف: 8. يوسف و برادرش
بپدرمان از ما محبوبتر است حال آنكه ما دسته نيرومنديم در جوامع الجامع فرموده:
جماعت را از آن عصبه گفتهاند كه كارها بوسيله آنها بسته و روبراه ميشود.