23. اين آيه در اكتساب حسنه است و مراد از آن بموجب صدر آيه و روايات
ولايت اهل بيت عليهم السلام ميباشد.
قَرْن: (بر وزن فلس) جمع كردن.
«قَرَنَالبعيرين: جمعهما فى حبل» دو شتر را با يك طناب بست.
اقْتِرَان: اجتماع دو چيز يا چيزهاست در يك معنى از معانى، گويند: زيد قرين عمرو
است در ولادت، در شجاعت، در قدرت و غيره.أَوْ جاءَ مَعَهُ
الْمَلائِكَةُمُقْتَرِنِينَزخرف: 53. يا ملائكه با او با هم بيايند.
سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُمُقْرِنِينَزخرف: 13. اقران بمعنى اطاقه
و توانائى است يعنى قرين شدن در توانائى گويند «أَقْرَنَالامر:
اطاقه» يعنى منزّه است خدائيكه اين مركب را بر ما مسخّر كرد و گرنه
ما بر تسخير آن توانا نبوديم.وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍمُقَرَّنِينَفِي الْأَصْفادِابراهيم: 49. در مفردات و
اقرب گفته تقرين براى كثرت و مبالغه است يعنى گناهكاران را بينى كه با زنجيرها
بشدت با هم بسته شدهاند.
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْقَرْنٍانعام: 6. راغب گفته: قرن
جماعتى را گويند كه در زمان واحد نزديك بهم زندگى ميكنند، جمع آن قرون است «الْقَرْنُ: القوم المقترنون فى ز من
واحد» طبرسى فرموده: قرن مردم هر زمان است و آن از نزديك بهم بودن در يك زمان
متّخذ شده، زجّاج گويد: بنظر من قرن اهل هر زمانى است كه در آن پيغمبرى يا طبقهاى
از اهل علم بوده است. در قاموس و اقرب گفته: قرن هر امتى است كه هلاك شده و احدى
از آنها باقى نمانده است ولى قيد هلاك شدن مورد تصديق قرآن نيست بلكه اعمّ است مثل
آيه اول كه در باره امّت هلاك شده است و مثلوَ أَنْشَأْنا مِنْ
بَعْدِهِمْقَرْناًآخَرِينَانعام: 6. كه بوجود آمدن مراد است نه هلاك شدن ايضا