50. است و ظاهرا مفعول «فَهَدى»جمله «قدر»
است يعنى «هدىالى ما قدّر» يعنى پروردگاريكه براى اشياء عالم اندازه گرفت، مقادير
و مراحلى معين كرد و آنها را بآنچه تقدير كرده هدايت نمود و همه تكوينا بآنچه
تقدير كرده ميروند مثلا يك پرنده ميداند چگونه تخم بگذارد، چگونه بچّه در بيارد،
چگونه لانه بسازد، بكدام طعام احتياج دارد، از دشمن چگونه بپرهيزد، در زمستان
چگونه بجاهاى گرمسير بكوچد و ... هكذا انسان و سائر موجودات. و اين يكى از عجائب
خلقت است گويند آنگاه كه بشر خواست از ماشينهاى جوجهكشى استفاده كند نتيجه مثبت
نداد، دفعه ديگر در حال مرغ خانگى دقت كردند ديدند كه هر روز تخم را زير سينهاش
زير و رو ميكند دانستند كه بايد بتخم از هر طرف حرارت داد آنكار را كردند نتيجه
مطلوب بدست آمد و تخمها مبدّل بجوجه شدند، پاك و منزّه و توانا است پروردگاريكه
زندگى هر حيوان را تقدير كرده و طبعا بآن هدايتش فرموده است، ممكن است هدايت
تشريعى و تكوينى هر دو مراد باشند.
قَدِير: توانا. و آن از اسماء حسنى است و چهل و پنج بار در قرآن كريم آمده
استإِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍقَدِيرٌبقره: 20. راغب ميگويد:قديرآنست كه آنچه را بخواهد مطابق
مقتضاى حكمت ميكند نه زياد و نه كم، لذا صحيح نيست غير خدا با آن توصيف شود، «مقتدر» نظير قدير است مثلعِنْدَ مَلِيكٍمُقْتَدِرٍقمر: 55. ليكن آن گاهى وصف
بشر آيد ...