آنحضرت صادر شود بالاخره در مؤته جنگ اتفاق افتاد و بعقب نشينى
مسلمانان منجر شد.
لشكر كشى بتبوك در سال نهم هجرت براى آن بود كه برسول خدا صلّى اللّه
عليه و آله خبر رسيد سپاه روم بقصد مدينه بيرون شده و پيشقراولانشان به بلقاء وارد
شدهاند آنحضرت براى جلوگيرى از آنها به تبوك لشكر كشيد.
نتيجه
مشكل است در غزوات و سراياى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله محلى
يافت كه جنگ تعرّضى باشد بلكه نوعا اسباب لشكر كشى را دشمنان دين فراهم مياوردند،
از طرف ديگر: ظاهرا آياتيكه مطلقاند با آيات مقيّد بايد رويهم حساب شوند، ولى در
عين حال اسلام بايد براى ترويج و هدايت مردم راه داشته باشد. بصراحت قرآن و ضرورت
دين رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى همه جهانيان مبعوث شده استوَ ما أَرْسَلْناكَ
إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَانبياء: 107.وَ ما هُوَ إِلَّا
ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَقلم: 52.وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ
بَلَغَانعام: 19. در اينصورت اگر بگوئيم: در صورت طلب صلح از جانب كفّار
بايد با آنها كارى نداشته و دين خدا را تبليغ نكنيم اين منافى عموميّت رسالت خواهد
بود.
با در نظر گرفتن نامههاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه
بپادشاهان ايران و مصر و غيره نوشت و آنها را باسلام دعوت كرد و به يمن و بحرين و
جاهاى ديگر نماينده فرستاد و تبليغ دين كرد و با در نظر گرفتن اينكه بايد با يهود
و نصارى جنگيد تا جزيه قبول كرده و بحمايت اسلام در آيند و با مسلمانان رفت و آمد
داشته و ارتباط پيدا كنند تا راه براى تبليغ اسلام باز باشد و با در نظر گرفتن
روايات كه در جنگ بايد ابتداء كفّار را باسلام دعوت كرد و در صورت نپذيرفتن با
آنها جنگ نمود.
از همه اينها روشن ميشود كه حكم جهاد داراى دو مرحله است اول اينكه
لازم است با هر طريق كه