لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ
وُجُوهَهُمْقَتَرٌوَ لا ذِلَّةٌ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ ...يونس: 26. مراد از «قتر» ظاهرا كدورت و تيرگى است كه
در اثر گناهان بر چهره شخص ظاهر شود مثلوَ وُجُوهٌ
يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ. تَرْهَقُهاقَتَرَةٌعبس: 40 و 41. يعنى براى
آنانكه نيكى كردهاند عاقبت يا مثوبت بهترى هست و زياده از آنچه مستحقاند، سياهى
و ذلت چهره آنها را فرا نميگيرد آنها اهل بهشتاند در آيه 27 يونس راجع باهل گناه
آمده ... كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ
مُظْلِماً «قَتَرَة»
كه در آيه عبس گذشت بمعنى سياهى است در مجمع فرموده:
بقولى غبره آن است كه از آسمان ريزد و قتره آنست كه از زمين بر خيزد.
قتل:كشتن. اصل قتل ازاله روح است از بدن مثل مرگ ليكن چون بكشنده اطلاق
شود قتل گويند و باعتبار از بين رفتن حيات، موت نامند (مفردات).
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَداوُدُ جالُوتَبقره: 251.فَطَوَّعَتْ لَهُ
نَفْسُهُقَتْلَأَخِيهِمائده: 30. قتل گاهى بمعنى لعن آيد چنانكه در مجمع و قاموس گفته مثلقُتِلَالْإِنْسانُ ما
أَكْفَرَهُعبس: 17. لعن بر انسان چه بسيار كافر است و شايد بمعنى خبر باشد مثلقُتِلَأَصْحابُ
الْأُخْدُودِبروج: 4. اصحاب كانال ملعون شدند.
تقتيل: در اقرب الموارد گويد:
آن براى كثرت است «قتّلالقوم اى قتل كثيرا منهم» از مجمع روشن ميشود كه مبالغه آن گاهى در
كثرت و گاهى در كيفيت قتل است مثلا در آيهيُقَتِّلُونَأَبْناءَكُمْ وَ
يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْاعراف:
141. براى كثرت است يعنى زياد ميكشتند پسرانتان را و زنده ميگذاشتند
زنانتان را ولى در آيهإِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ
يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْيُقَتَّلُواأَوْ يُصَلَّبُوا
...