جمع كردن آن است و مجموع صفّ جناح و قبض آن، عبارت اخراى پرواز است
زيرا پرواز آن است كه پرنده بال خود را مرتبا بگشايد و جمع كند يعنى آيا نگاه
نكردند بپرندگان بالا سرشان كه پرواز ميكنند.
زمر: 67. «قَبْضَة»
مصدر است بمعنى مقبوض و مقبوض چيزى است كه در دست گرفته شود و آن
كنايه از تسلّط تامّ بر شىء است از مقبوض بودن زمين و مطوىّ بودن سموات بدست
ميايد كه مراد از آندو قطع شدن اسباب و وسائل مادى و ظهور حكومت مطلقه و تدبير
منحصر خداست يعنى:
زمين همهاش روز قيامت در قبضه و در تسلّط خداست و آسمانها بقدرت او
بهم پيچيدهاند قيد
«يَوْمَالْقِيامَةِ»ظاهرا براى آنست كه ظهور تسلط مطلقه خدا در آنروز است و در دنيا آن
ظهور را ندارد.
طه: 96.
«قَبْضَةً»بمعنى مقبوض است يعنى: دانستم آنچه را كه مردم ندانستند مشتى از اثر
رسول را بر گرفتم سپس آنرا انداختم. رجوع شود به «اثر».
قبل:
(بر وزن فلس) راغب گويد:
در تقدّم متّصل و منفصل بكار ميرود و نيز بمعنى تقدّم مكانى، زمانى،
رتبهاى و ترتيبى آيد.
نگارنده گويد در قرآن مجيد ظاهرا همه جا در تقدّم زمانى استعمال شده
مثلقُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْقَبْلُبقره: 91. و مثلإِلَّا الَّذِينَ
تابُوا مِنْقَبْلِأَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْمائده: 34.
قُبُل: (بر وزن عنق) گاهى بمعنى جلو و پيش بكار
ميرود مثلإِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْقُبُلٍفَصَدَقَتْ وَ هُوَ
مِنَ الْكاذِبِينَيوسف: 26. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست ميگويد يوسف از
دروغگويان است. گاهى بمعنى رو برو و آشكار «رأيتهقُبُلًااى عيانا و مقابلة» مثلإِلَّا أَنْ