ممكن است «مقبوحين»
را زشت ها معنى كرد اعمّ از آنكه از حيث قيافه باشد يا حال يعنى
زشتاند از جهت ذلّت، خوارى، بىيارى، قيافه صورت و غيره.
قبر:مدفن انسان. در قاموس و اقرب گفته: مدفن الانسان. در مفردات گفته:
مقرّ الميّت. در نهج البلاغه حكمت 5 فرموده:
«الِاحْتِمَالُقَبْرُالْعُيُوبِ».
وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ
عَلىقَبْرِهِتوبه: 84.
بر احدى از منافقان نماز مخوان و بالاى قبرش نايست طبرسى فرموده:
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چون بر مؤمنان نماز ميخواند مدتى
بالاى قبرش ميايستاد و بر آنها دعا ميكرد ولى از نماز خواندن و ايستان بر قبر
منافقان نهى شد.
ثُمَّ أَماتَهُفَأَقْبَرَهُعبس: 21. سپس او را بميراند و
در قبر كرد.
جمع آن قبور استوَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِيالْقُبُورِحجّ: 7.
مقبره (بفتح و كسر ميم) محل قبر را گويند جمع آن مقابر استأَلْهاكُمُ
التَّكاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُالْمَقابِرَتكاثر: 1 و 2. ظاهرا مراد اززُرْتُمُ
الْمَقابِرَمرگ است يعنى رقابت در كثرت مال سرگرمتان كرد تا مرديد و بمقابر
رسيديد بعبارت ديگر غفلت همه عمر شما را گرفت. بعضى آنرا اظهار فخر با شمردن اموات
دانستهاند كه انشاء اللّه در «كثر»
خواهد آمد.
وَ إِذَاالْقُبُورُبُعْثِرَتْ. عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْانفطار:
مراد ازمَنْ فِي الْقُبُورِكسانىاند كه گوش شنوا ندارند
و از شنيدن كلام خدا معرضاند اينجاست كه قرآن كفّار عنود و لجوج را مرده و دفن
شده تعبير كرده است. يعنى: خدا آنكه را خواهد مىشنواند (مؤمنيكه خدا قلبش را زنده
كرده) و تو چيزى را