نبودند تا دليل واضحى آيد؟ گفتهاند متعلّق آن «كفر» است يعنى از كفرشان جدا شدنى
نبودند تا دليل روشنى بيايد كه آن رسولى است از جانب خدا.
الميزان آنرا «سنّتهدايت» گرفته يعنى آنها از سنّت جاريه هدايت منفكّ نبودند و اقتضاى
آن سنت آمدن رسول بود و چون آمد آنها را باختيارشان گذاشت.
نگارنده احتمال ميدهم كه مراد از آيه آنست: پيش از آمدن رسول خدا،
اهل كتاب و مشركان همه كافر بودند و كلمه كافر شامل همه آنها بود و از آن منفك نبودند
تا پيامبر اسلام آمد و در اثر تبليغات او، آنها از هم منفصل شدند يعنى عدهاى
ايمان آوردند و هدايت يافتند و عدّهاى هم دانسته و از روى علم طريق اختلاف
پيمودند و بعبارت ديگر: عدّهاى هدايت شدند و بر عدّهاى حجّت خدا تمام گرديد، دقت
در آيات بعدى و تقسيم مردم بر اهل بهشت و آتش اصالت اين احتمال را تأييد ميكند. و
اللّه العالم. لفظ فكّ و منفكين بيشتر از دو مورد فوق در قرآن يافته نيست.
فاكهة:هر چيز خوردنى سرور آور. عدّهاى فاكهه را ميوه معنى كردهاند در
قاموس گفته: «الْفَاكِهَةُ:
الثمر كلّه» راغب گويد: فاكهة بقولى همه ميوهها و بقولى همه آنها
باستثناء انگور و انار است.
ولى فيومى در مصباح گويد:
فاكهه هر آنچيزى است كه با خوردن آن متنعّم شوند خشك باشد يا تر ...
در اقرب از كتاب مغرب نقل كرده «الْفَاكِهَةُما يتنعّم باكله الجمعفَوَاكِهُ».
اين معنى با اصطلاح قرآن مجيد بسيار سازگار است مثلا در آيهأُولئِكَ لَهُمْ
رِزْقٌ مَعْلُومٌ.فَواكِهُوَ هُمْ مُكْرَمُونَصافات: 41 و 42. «فواكه» بيان رزق است و در آيهوَ نَعْمَةٍ كانُوا
فِيهافاكِهِينَدخان: 27. «فاكِهِينَ»راجع بمطلق نعمت است نه فقط ميوه. و اينكه در آن سرور و انبساط را
قيد كرديم در ذيل روشن خواهد شد.