در بسيارى از آيات فطر بمعنى آفريدن و فاطر بمعنى آفريننده آمده مثلوَجَّهْتُ وَجْهِيَ
لِلَّذِيفَطَرَالسَّماواتِ وَ الْأَرْضَانعام: 79.قُلْ أَ غَيْرَ
اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّافاطِرِالسَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...
انعام: 14.
با در نظر گرفتن معناى اولى فطر، آفريدن از آن فطر ناميده شده كه
خداوند موجودات را با شكافتن ميافريند تخم مرغ و تخم جنبندگان ديگر شكافته شده
بچههاى آنها بدنيا ميايند، حبوبات در زير خاك شكافته شده و روئيده مبدّل
بساقهها، برگها و حبوبات ديگر ميشوند،إِنَّ اللَّهَ
فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوىانعام: 95.
تخمهاى ريز علفها شكافته شده و علفها از آنها بوجود ميايند.
يك هسته زردآلو را در نظر بگيريم:
هسته در زير خاك شكافته شده جوانه از آن خارج ميشود، جوانه شكافته
شده، شاخهها و برگها از آن خارج ميشوند، شاخهها شكافته شده گلها بوجود ميايند از
گلها ميوه و از ميوهها هستهها و همچنين تا ميرسيم بآسمانها و زمين كه شش بار در
قرآن آمده «فاطِرِالسَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»و در آيه ديگر فرموده:أَنَّ السَّماواتِ
وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما ...انبياء: 30.
در باره انسان آمدهوَ الَّذِيفَطَرَناطه: 72.وَ ما لِيَ لا
أَعْبُدُ الَّذِيفَطَرَنِييس: 22. كه ما انسانها نيز در ابتدا يك سلول و ياخته ساده بوده در
اثر شكافته شدن بانسان تبديل شدهايم.
ممكن است فطر بمعنى ابداع و اختراع و ايجاد ابتكارى باشد كه در «بدع» گذشت در اقرب الموارد آمده:
«فَطَرَالامْرَ: اخْتَرَعَهُ وَ ابْتَدَأَهُ وَ انْشَأَهُ» در همان كتاب و
نهايه از ابن عباس نقل شده كه معنى «فاطِرِالسَّماواتِ وَ الْأَرْضِرا نميدانستم تا دو نفر عرب
بيابانى در باره چاهى براى قضاوت پيش من آمدند يكى از آندو گفت: