responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 5  صفحه : 180

يكبار در كلام اللّه آمده است.

فصل: بريدن و جدا كردن. «فَصَلَ‌ الشّى‌ء فَصْلًا: قطعه و ابانه» در مفردات گفته: آن جدا كردن دو چيز از همديگر است بطوريكه ميان آندو فاصله باشد هذا يَوْمُ‌ الْفَصْلِ‌ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ‌ صافات: 21. اين روز قيامت و روز جدا كردن حق از باطل است كه تكذيب ميكرديد.

فصول: بمعنى جدا شدن و خروج آمده «فَصَلَ‌ من البلد فُصُولًا:

خرج عنه» و نيز جمع فصل آمده (فصول چهار گانه) فَلَمَّا فَصَلَ‌ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ بقره: 249. چون طالوت با لشكريان از محل و شهر جدا و خارج شد گفت: خدا شما را با رودخانه‌اى امتحان خواهد كرد. ايضا وَ لَمَّا فَصَلَتِ‌ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ‌ يوسف: 94. چون كاروان از مصر جدا و خارج گرديد پدرشان گفت: من بوى يوسف را استشمام ميكنم.* معنى فصل همان است كه گفته شد و چون در قضاوت و غيره استعمال شود بمناسبت معناى اولى است.

فِصَال: باز كردن طفل از شير در اقرب الموارد آنرا اسم مصدر گفته است‌ وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ‌ ثَلاثُونَ شَهْراً احقاف: 15. بار داشتن و از شير گرفتنش سى ماه است. ايضا وَ فِصالُهُ‌ فِي عامَيْنِ‌ لقمان: 14.

فَصِيلَة: اقوام و عشيره است كه از شخص منفصل‌اند و فصيل بمعنى مفصول است‌ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ. وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ. وَ فَصِيلَتِهِ‌ الَّتِي تُؤْوِيهِ ... معارج:

11- 13. گناهكار دوست ميدارد كه ايكاش عوض دهد از عذاب آنروز پسران، زن، برادر و عشيره خويش را چنان عشيره‌ايكه او را بخودش منضمّ كرده و در كنار خود جا ميدهد.

تفصيل: متمايز كردن. تفصيل كلام، روشن كردن آنست، مقابل اجمال.

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 5  صفحه : 180
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست