وجه بين الاثنين بودن آنست كه فعلى از جانب اسير گيرنده واقع ميشود و
آن تحويل اسير است و فعلى از جانب اسير كه دفع فديه است يعنى: اگر آنها در حال
اسارت پيش شما آمدند فديه داده و آنها را آزاد ميكنيد حال آنكه اخراجشان بر شما
حرام است.
در قرآن فقط يكبار آمده كه عوض را كسى از جانب ديگرى بدهد.
وَفَدَيْناهُبِذِبْحٍ عَظِيمٍصافات:
107. رجوع شود به «ابراهيم»
فصل قربانى.
فرت
وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌفُراتٌوَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ
...
فرقان: 53. در «عذب»
گذشت كه عذب بمعنى گوارا و فرات بمعنى بسيار گوارا است در جوامع
الجامع آنرا البالغ فى العذوبة و در تفسير جلالين شديد العذوبة گفته است اين لفظ
سه بار در قرآن آمده است:
فرقان: 53، فاطر: 12، مرسلات:
27. يعنى او كسى است كه دو دريا را بهم آميخت اين سخت گوارا و اين شور و
تلخ است.
فرث:گياه جويده در شكمبه بعضى آنرا سرگين ترجمه كردهاند ولى سرگين مدفوع
حيوان و فرث همان گياه جويده است كه هنوز مواد غذائى آن بوسيله رودهها جذب نشده
است.
نحل: 66. براى شما در چهارپايان عبرتى است (بر تصوّر معاد) از آنچه
در شكمهايشان هست از ميان علف جويده و خون، شير خالص بشما مينوشانيم. اين كلمه
يكبار بيشتر در قرآن نيامده است.
فرج:شكاف.وَ إِذَا السَّماءُفُرِجَتْمرسلات: 9. آنگاه كه آسمان
شكافته شود مثلإِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْانشقاق: 1. جمع آن فروج استأَ فَلَمْ
يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما
لَها مِنْفُرُوجٍ