responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 5  صفحه : 13

اللّه اعلم.

عضد: (بفتح عين و ضم ضاد) ما بين آرنج تا شانه چنانكه ذراع از آرنج است تا سرانگشتان. عضد بطور استعاره به يار و كمك گفته ميشود وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ‌ عَضُداً كهف: 51. من گمراه كنندگانرا يار و مدد نگرفته‌ام.

در آيه‌ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ‌ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً قصص: 35. مراد آنست كه دست تو را با برادرت قوى ميكنيم يعنى او را يار و شريك تو ميگردانيم. در نهج البلاغه نامه 45 فرموده:

«وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ‌ الْعَضُدِ».

اين كلمه فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است.

عضّ: بدندان گرفتن. «عَضَّهُ‌ عَضّاً أَمْسَكَهُ بِأَسْنَانِهِ». وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ‌ آل عمران: 119. چون بخلوت شوند از خشم بر شما سر- انگشتان بگزند. دندان گرفتن انگشت گاهى از خشم است چنانكه در آيه و گاهى از حسرت و تأسف است چنانكه در: وَ يَوْمَ‌ يَعَضُ‌ الظَّالِمُ عَلى‌ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا فرقان: 27. روزى ظالم از تأسف هر دو دست را بدندان گيرد و گويد: ايكاش راه رسول را ميرفتم.

و شايد يَعَضُ‌ الظَّالِمُ عَلى‌ يَدَيْهِ‌ كنايه از ندامت باشد نه آنكه واقعا دستهاى خويش را بدندان خواهد گرفت.

از ابن عباس نقل شده كه آيه درباره عقبة بن ابن معيط و ابىّ بن خلف نازل شده. در اينصورت لام‌ «الظَّالِمُ» براى عهد است ولى ظهور آيه در عموم است و مورد مخصّص نيست. اين كلمه فقط در دو مورد فوق ذكر شده است.

عضل: بفشار گذاشتن و منع.

«عَضَلَ‌ عَلَيْهِ‌ عَضْلًا: ضَيَّقَ عَلَيْهِ» راغب گويد: عَضُله هر گوشت محكم رگدار است و مجازا بهر منع شديد گفته ميشود: لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَ‌ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 5  صفحه : 13
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست