نام گذاشته و گرنه هر دو معجزهاند توضيح آنكه ما پيوسته ديده و
دانستهايم كه تخم مار بتدريج مبدل بمار ميشود در اثر كثرت ديدن و تكرار عمل نام
آنرا طبيعى گذاشتهايم و چون مبدّل شدن عصا را بمار نديدهايم آنرا معجزه ميگوئيم
و گرنه در واقع مبدّل شدن تخم بمار و مبدّل شدن عصا بآن، هر دو معجزه است و اگر
مطلب از اين قرار ميبود كه پيوسته مار از چوب بدست آيد در آنصورت اين را طبيعى و
مبدّل شدن تخم بمار را معجزه ميخوانديم.
همچنين مبدّل شدن يك سلّول نامرئى (نطفه) بيك شتر بزرگ و و مبدّل شدن
سنگ بشتر، هر دو معجزه است ولى بوجود آمدن شتر از سلول را پيوسته ديده و نام آنرا
طبيعى گذاشتهايم اما ناقه صالح را كه از سنگ بيرون آمده معجزه گفتهايم اگر با
انصاف قضاوت كنيم خواهيم ديد تبديل سلّول بشتر در اعجوبه بودن كمتر از تبديل سنگ
بشتر نيست. همچنين است معجزات ديگر.
امروز دانشمندان مسلّم داشتهاند كه ماده اوليه تمام اشياء عالم يكى
و خميره همه آنها يك چيز است و اختلاف اشياء در اثر اختلاف ترتيب اتمها است مثلا
قلب من و نوك آهنين قلم من و ميزيكه روى آن مىنويسم و آب درياها و سنگ كوهها و
مغز آدمها و ... همه از يك چيز و يك ماده بوجود آمدهاند و ريشه همه يكى است آنكه
قلب را قلب، آهن را آهن، آب را آب و سنگ را سنگ كرده فقط و فقط اختلاف ترتيب اتمها
و اختلاف حركات آنهاست.
پس ماده اوليه عصا و مار هر دو يكى است و خدا ميتواند با تغيير ترتيب
اتمها عصا را بمار و مار را بعصا تبديل كند و نيز با آن تغيير، آب را بسنگ و سنگ
را بآب مبدل نمايد چنانكه در گذشتن بنى اسرائيل از دريا چنان شد. بنظرم اين تقريب
درباره تفهيم معجزه بهترين تقريبها است.