زخم جارى شد. راغب گويد: آنچه از پوست اهل آتش متقاطر شود.
بعضىها غسّاق را آب كدر و كثيف گفتهاند و چون غسّاق در آيه مقابل «شراب» آمده ممكن است مراد از آن آب
كثيف باشد.
غَسل:
(بر وزن فلس) شستن. در قاموس گويد: آن بفتح اول مصدر و بضمّ آن اسم
است (از اغتسال) در اقرب الموارد هر دو را مصدر خوانده و قول قاموس را بلفظ «قيل» آورده ايضا در قاموس گفته
گاهى مصدر آن بضمّ اول آيد.
فَاغْسِلُواوُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِمائده: 6. رويها و دستهايتان
را تا مرفقها بشوئيد.
اغتسال: شستن بدن «اغتسلالرجل:
غسل بدنه»وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىتَغْتَسِلُوانساء: 43. و نه جنب تا غسل
كنيد مگر بصورت عبور كنندگان رجوع شود به «عبر».
مغتسل: بصيغه مفعول محل شستشو ايضا آبيكه با آن شستشو كنند.ارْكُضْ بِرِجْلِكَ
هذامُغْتَسَلٌبارِدٌ وَ شَرابٌص: 42. راه برو با پايت اين
آب شستشو است، خنك و خوردنى است ميشود مغتسل را محل شستشو نيز گرفت رجوع شود به «ايّوب».
غسلين:فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ. وَ لا طَعامٌ إِلَّا
مِنْغِسْلِينٍحاقة:
35 و 36. در مجمع گفته: غسلين چركى است كه بوسيله سيلان از ابدان اهل
آتش شسته و ريخته ميشود. در اقرب الموارد گويد: ياء و نون بر آن اضافه شده چنانكه
در «عفرين»
بقيه سخن در «ضريع».
ناگفته نماند: ظاهرا غسلين عبارت اخراى غساله است كه بمعنى آب ريخته
شده از محل شوئيده ميباشد و آن يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است.
غشى:پوشاندن و فرا گرفتن.
«غَشِيَهُالْأَمْرُ: غَطَّاهُ» امر او را فرا- گرفت.وَتَغْشىوُجُوهَهُمُ
النَّارُابراهيم: 50. آتش رويشان را فرا گيرد.