شيعة: بمعنى پيروان و ياران است «شِيعَةُالرجلِ: أَتْبَاعُهُ و أَنْصَاره» جمع آن اشياع و شيع (بر وزن عنب)
است (اقرب الموارد) «فَوَجَدَفِيها رَجُلَيْنِ
يَقْتَتِلانِ هذا مِنْشِيعَتِهِوَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ»قصص: 15. موسى در شهر دو مرد ديد كه مقاتله ميكردند يكى از پيروان و
يكى از دشمنانش بود.
راغب شياع را انتشار و نيرومندى گفته و گويد: شيعه كسانى است كه شخص
بواسطه آنها نيرومند ميشود.
طبرسى در ذيل «ثُمَّلَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِشِيعَةٍأَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى
الرَّحْمنِ عِتِيًّا»مريم: 69. فرموده: شيعه جماعتى است كه در امرى بيكديگر يارى كنند.
قول راغب و طبرسى مخالف آنچه از اقرب نقل شد نيست. زيرا جماعت در اثر
پيروى از يكديگر، بهم يارى ميكنند و در اثر پيروى و تبعيّت، شخص بوسيله آنها تقويت
ميشود.
شِيَع: چنانكه گفته شد جمع شيعه بمعنى فرقههاست «وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ
قَبْلِكَ فِيشِيَعِالْأَوَّلِينَ»حجر: 10.
بنظر ميايد اضافهشِيَعِ الْأَوَّلِينَبيانيه است يعنى رسولانى قبل از تو در فرقههاى اوليه و در امم گذشته
فرستاديم.
مجمع در ذيل آيه فوق گويد:
اصل آن از مشايعت بمعنى متابعت است گويند: شايع فلان فلانا على امره
يعنى در كارش از او پيروى كرد.
از آن است شيعه على عليه السّلام. آنها كسانىاند كه در كار آنحضرت
از وى متابعت نموده و بامامتش گردن نهادهاند در حديث ام سلمه از رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله هست
نگارنده گويد اين حديث در جوامع اهل سنّت نيز نقل شده است. «أَوْيَلْبِسَكُمْشِيَعاًوَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ
بَأْسَ بَعْضٍ»انعام:
65. يا
شما را فرقهها كند و عذاب بعضى را ببعضى بچشاند چون فرقه فرقه و احزاب گرديدن
نسبت بمسلمانان عارض و بحكم لباس است كه آنها را مىپوشاند و تضعيف ميكند لذا «يَلْبِسَكُمْ»آمده و
اللّه العالم.