لشكريان قريش است شوكت در آن بمعنى قدرت يا سلاح است خداوند
بمسلمانان وعده داد كه يكى از دو طائفه (كاروان ابو سفيان، لشكر قريش) نصيبشان
خواهد شد. آنها دوست داشتند كاروان كه قدرت و سلاح نداشت نصيب آنها باشد. آيه
شريفه در بيان همان وعده است. اين كلمه در قرآن فقط يكبار آمده است.
شوى:بريان كردن. واو آن بياء قلب ميشود در اقرب گويد «شَوَىاللَّحْمَشَيّاً: جعلهشَوَاءً» ايضا بمعنى گرم كردن آب آمده است. «وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا
يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِيَشْوِيالْوُجُوهَ»كهف: 29. يعنى اگر فرياد رسى بخواهند بآبى چون مس گداخته كمكشان دهند
كه چهرهها را ميسوزاند و بريان ميكند.
«كَلَّاإِنَّها لَظى.
نَزَّاعَةًلِلشَّوى»معارج: 15
و 16. شوى را اطراف بدن گفتهاند مثل دست و پا و سر و نيز پوست سر گفتهاند واحد
آن شواة است يعنى نه جهنم زبانه خالص است كه پوست سر يا اطراف بدن را ميكند.
شوى كه بر وزن فتى است بمعنى مال رذيل نيز آمده است (مجمع- اقرب).
شيء:مصدر است بمعنى خواستن و اراده كردن «شَاءَهُيَشَاؤُهُشَيْئاً: أَرَادَهُ» «وَلَوْشاءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ»بقره: 20. طبرسى در ذيل اين آيه
مشيت را اراده معنى كرده است.
«وَلَوْشاءَرَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي
الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً»يونس: 99. شاء در اين آيه و نظائر آن بمعنى مشيت جبرى است يعنى اگر
خدا ميخواست قدرت عدم ايمان را از آنها بر ميداشت قهرا همه ايمان مياوردند ولى خدا
چنين نخواسته است.