و اگر اصول و احكام با شورى تعيين شود عبارت اخراى لغو دين خواهد بود
و آنگهى بنظر ميايد در شورى اكثريّت موضوعيّت ندارد چنانكه فعلا در دنيا مرسوم است
بلكه شورى براى يافتن راه اصلح است خواه اكثريت صلاح بداند يا نه، مثلا آنگاه كه
رئيس مسلمين پس از شورى كاريرا بصلاح ديد ظاهرا نميتواند بعذر اينكه اكثريت صلاح
نميدانند از آن چشم بپوشد.
درباره خلافت و تعيين جانشينى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اگر
نصّى و تعيينى در ميان نبود، لازم بود كه بگوئيم خلافت مورد شورى واقع ميشود ولى
بموجب ادلّه قاطعه خلافت مثل نبوّت منصب خدائى است همانطور كه مردم حق انتخاب
پيغمبر ندارند هكذا حق انتخاب جانشين پيامبر را هم ندارند. خلافت همچون نبوّت از
جانب خدا است با اين فرق كه خليفه از جانب خدا بوسيله پيغمبر تعيين ميگردد، چنانكه
خلافت بلا فصل على عليه السّلام از جانب خدا بوسيله آنحضرت بمردم ابلاغ گرديد،
كافى است كه در در اين باره به الغدير و المراجعات رجوع كنيم.
طبرسى فرموده: شواظ زبانه سبزى است كه از آتش جدا ميشود. نحاس را
دخان و مس مذاب گفتهاند ضمير «عَلَيْكُما»به ثقلان (جن و انس) راجع است يعنى: بر شما زبانهاى از آتش و دود
فرستاده ميشود يكديگر را در دفع آن يارى نتوانيد كرد. اين كلمه در قرآن فقط يكبار
يافته است.