بايد دانست شك نوعى از جهل است و آن از جهل اخص است كه جهل گاهى مطلق
عدم علم است اين كلمه پانزده بار در كلام اللّه مجيد آمده است.
شكل:بفتح (ش) مثل. شبيه.
طبرسى فرموده: شَكل بفتح شبيه و بكسر نظير در حسن است. راغب گويد:
شكل مشابهت در هيئت و صورت است. ندّ، مشابهت در جنسيّت و شبه مشابهت در كيفيّت
است. «هذافَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ
وَ غَسَّاقٌ. وَ آخَرُ مِنْشَكْلِهِأَزْواجٌ»ص: 57- 58. يعنى:
اين آب جوشان و چرك است بچشيد آنرا و براى آنها عذاب ديگرى است مثل
آن كه انواعى از عذاباند «قُلْكُلٌّ يَعْمَلُ عَلىشاكِلَتِهِ»اسراء: 84.
شاكله را سجيّه و طبيعت گفتهاند.
راغب گويد: اصل مشاكله از شكل بمعنى بستن دابّه است و شكال بكسر شين
چيزى است كه اسب را با آن مىبندند. و آنگاه شاكله را عادت و سجيّهايكه شخص را
مقيد كرده، گفته است.
در مجمع شاكله را طريق و مذهب گفته و آنگاه آنرا طبيعت و خليقت معنى
كرده است.
خلاصه آنكه: هر كس روى عوامل مخصوصى استعدادى و طبيعتى كسب ميكند
اعمال و كارهايش مطابق همان طبيعت از وى صادر ميشوند، عوض كردن آن گرچه بسيار مشكل
است ولى سلب اختيار نميكند. احتمال قوى آنست كه اين كلمه بمعنى مثل و شبيه است
يعنى: عمل آدمى هم شكل طبيعت اوست. قريب باين آيه است آيه «فَأَقِمْوَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ
النَّاسَ عَلَيْها»روم: 30.
و آيه «ثُمَّالسَّبِيلَ يَسَّرَهُ»عبس: 20.
بنا بر آنكه مراد از سبيل راه حق و دين فطرى باشد.
شكو:و شكايت و شكوى و شكاة:
اظهار اندوه است چنانكه راغب گفته بعبارت ديگر: توصيف گرفتارى.