و آن اسم گرديده بصحّت. در اقرب دوا نيز گفته است از باب تسميه سبب
باسم مسبّب كه دوا سبب صحت است «وَإِذا مَرِضْتُ فَهُوَيَشْفِينِ»شعراء:
80.
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَشِفاءٌوَ رَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً»اسراء: 82. بنا بر آنكه «مِنَالْقُرْآنِ»بيان «ما» است
معنى آيه چنين ميشود: آنچه شفا و رحمت براى مؤمنان است نازل ميكنيم و آن قرآن است
و بظالمان جز زيان نميافزايد.
بنظر ميايد مراد از شفا صحت قلب است چنانكه فرموده «قَدْجاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ
مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفاءٌلِما فِي الصُّدُورِ»يونس: 57. مرض تنها مرض بدن نيست بلكه قرآن از مرض قلب نيز نام ميبرد
كه از مرض بدن شديد و صعب العلاج است «فِيقُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»بقره: 10. «فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ»احزاب:
32. قلب
مريض دوازده بار در قرآن آمده است (المعجم المفهرس).
قرآن شفا و دواى دردهاى قلوب است شك، حقد، حسد، شرك، كفر، نفاق كه
امراض قلوباند بوسيله قرآن زدوده ميشوند «هُوَشِفاءٌ»از طرف ديگر معرفت، ايمان، عاطفه، انصاف و غيره بوسيله آن وارد قلوب
ميشوند و آنها عبارت اخراى رحمتاند لذا در زدودن اسقام قلب شفاء و در وارد كردن
فضائل بقلب رحمت است «هُوَشِفاءٌوَ رَحْمَةٌ»مثل «هُدىًوَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»يوسف: 111. اين قرآن يكپارچه رحمت
و شفاء است ظالمان را جز زيان نيافزايد چنانكه در «خسر» گذشت.
شقق:شقّ بمعنى شكافتن. و شكاف است. (اقرب) «ثُمَشَقَقْنَاالْأَرْضَشَقًّا»عبس: 26. شقّ بكسر (ش) بمعنى مشقت و زحمت است كه ببدن و نفس عارض
ميشود «لَمْتَكُونُوا بالِغِيهِ
إِلَّابِشِقِالْأَنْفُسِ»نحل: 7. بآن سرزمين نميرسيديد مگر
با مشقت نفوس. گوئى در رنج و زحمت بدن و قلب ميشكند و منكسر ميشود.