السَّاعَةِمُشْفِقُونَ»انبياء: 49. بنا بر قول راغب: آنها از قيامت ترسى آميخته با اعتنا
بآن، دارند ايضا آيه «فَأَبَيْنَأَنْ يَحْمِلْنَها وَأَشْفَقْنَمِنْها»احزاب: 72. همه آيات اشفاق در قرآن
كريم با «من» آمده حتى آيه «أَأَشْفَقْتُمْأَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ
يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ ...»مجادله: 13. كه در تقدير «منان تقدموا» است مگر آيه «قالُواإِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنامُشْفِقِينَ»طور:
26. كه
با «فى» آمده است و آن بنا بر قول طبرسى
خائفان و بنا بر قول راغب اعتناء كنندگان است و چندان فرقى ندارند.
در «خشية» از راغب نقل كرديم كه آن ترسى
آميخته با تعظيم است. سپس گفتيم: اين سخن كليّت ندارد و تعظيم از مضاف اليه خشيت
استفاده ميشود.
على هذا بنظر من خشية در دو آيه فوق بمعنى عظمت و مهابت بكار رفته
يعنى: آنها از عظمت و مهابت پروردگار خويش خائفاند و بآن اعتنا دارند چنانكه
مرحوم فيض در صافى و بيضاوى در تفسير خود آنرا مهابت و عظمت گفتهاند.
شفه:لب. «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ
عَيْنَيْنِ. وَ لِساناً وَشَفَتَيْنِ»بلد: 8 و 9. آيا باو دو چشم يك زبان و دو لب قرار نداديم؟ اين كلمه
در قرآن فقط يكبار آمده و در آيه اهميت دو لب در وجود بشر و فايده آنها منظور است.
شفا:
(بفتح ش) كنار. حاشيه «شَفَاالْبِئْرِ» يعنى كنار چاه، تثنيه آن شفوان، جمع آن أَشْفاء است
(مجمع- مفردات) «وَكُنْتُمْ عَلىشَفاحُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ
فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها»آل عمران: 103.
يعنى در كنار گودالى از آتش بوديد از آن نجاتتان داد غرض از كنار آتش
هلاكت است. «أَسَّسَبُنْيانَهُ عَلىشَفاجُرُفٍ هارٍ»توبه: 109.
شفاء: بكسر (ش) بمعنى صحّت و سلامت است راغب گويد:الشِّفَاءُمِنَ الْمَرَضِ رسيدن بكنار سلامتى
است