شغاف غلاف قلب است چنانكه در مجمع و غيره گفته است فاعل «شَغَفَها»فتى است
يعنى محبّت جوان غلاف قلب زن را پاره كرده و در جوفش نشسته است اشاره است بحب شديد
و جا گرفته در قلب. از امير المؤمنين و امام سجاد و باقر و صادق عليهم السلام و
ديگران نقل شده كه آنرا «شعفها» با
عين مهمله خواندهاند در مجمع گويد: شعفها يعنى او را بهر جا برد مشتق است از
شعفات الجبال (قلههاى كوهها) يعنى از محبت او را سر گردان كرده است.
معنى آيه: زن عزيز از غلامش كام ميخواهد كه عشق غلام در دلش نشسته
است. اين كلمه در قرآن يكبار آمده است.
شغل: «شَغَلَتْناأَمْوالُنا وَ أَهْلُونا»فتح: 11. اموال و اهل و عيال مشغول
و گرفتارمان كرد «إِنَّأَصْحابَ الْجَنَّةِ
الْيَوْمَ فِيشُغُلٍفاكِهُونَ»يس: 55.
شغل را (بر وزن عنق و قفل) خواندهاند هر دو بمعنى مشغوليّتاند
يعنى: اهل بهشت آنروز در مشغوليّت بخصوصى متنّعماند.
شفع:شفع و شفاعت هر دو مصدراند بمعنى منضم كردن چيزى بچيزى. راغب گويد «الشَّفْعُ: ضَمُّ شَيْءٍ إِلَى مِثْلِهِ» در اقرب الموارد گفته «شَفَعَالْعَدَدَ: صَيَّرَهُ زَوْجاً أَي
أَضَافَ إِلَى الْوَاحِدِ ثَانِياً».
«وَالشَّفْعِوَ الْوَتْرِ. وَ
اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ»فجر: 3 و 4. شفع در اينجا اسم است بمعنى جفت چنانكه وتر بمعنى تك است
يعنى: قسم بجفت و تك و قسم