responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 48

مشتعل است اشتعال رأس تشبيه است باشتعال آتش از حيث رنگ. يعنى:

گفت خدايا من استخوانم سست شده و سرم از پيرى سفيد گشته است. در مجمع فرموده‌ «اشْتَعَلَ‌ الرَّأْسُ شَيْباً» از بهترين استعاره‌هاست ... زجّاج گفته:

چون سفيدى در سر از حدّ گذشت گويند «اشْتَعَلَ‌ رَأْسُ فُلَانٍ». اين كلمه در قرآن مجيد فقط يكبار آمده است.

شغف: «امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا» يوسف: 30.

شغاف غلاف قلب است چنانكه در مجمع و غيره گفته است فاعل‌ «شَغَفَها» فتى است يعنى محبّت جوان غلاف قلب زن را پاره كرده و در جوفش نشسته است اشاره است بحب شديد و جا گرفته در قلب. از امير المؤمنين و امام سجاد و باقر و صادق عليهم السلام و ديگران نقل شده كه آنرا «شعفها» با عين مهمله خوانده‌اند در مجمع گويد: شعفها يعنى او را بهر جا برد مشتق است از شعفات الجبال (قله‌هاى كوهها) يعنى از محبت او را سر گردان كرده است.

معنى آيه: زن عزيز از غلامش كام ميخواهد كه عشق غلام در دلش نشسته است. اين كلمه در قرآن يكبار آمده است.

شغل: «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا» فتح: 11. اموال و اهل و عيال مشغول و گرفتارمان كرد «إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي‌ شُغُلٍ‌ فاكِهُونَ» يس: 55.

شغل را (بر وزن عنق و قفل) خوانده‌اند هر دو بمعنى مشغوليّت‌اند يعنى: اهل بهشت آنروز در مشغوليّت بخصوصى متنّعم‌اند.

شفع: شفع و شفاعت هر دو مصدراند بمعنى منضم كردن چيزى بچيزى. راغب گويد «الشَّفْعُ‌: ضَمُّ شَيْ‌ءٍ إِلَى مِثْلِهِ» در اقرب الموارد گفته «شَفَعَ‌ الْعَدَدَ: صَيَّرَهُ زَوْجاً أَي أَضَافَ إِلَى الْوَاحِدِ ثَانِياً».

«وَ الشَّفْعِ‌ وَ الْوَتْرِ. وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» فجر: 3 و 4. شفع در اينجا اسم است بمعنى جفت چنانكه وتر بمعنى تك است يعنى: قسم بجفت و تك و قسم‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 48
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست