تنافى و تضاد يا با كمال و نقص و وجدان و فقدان و رسيدن و حرمان
باشد. اگر شرّ، فساد، رنج، فقدان، نقص، ضعف و امثال اينها در عالم نبود، براى خير،
صحت، راحت، وجدان، كمال و قدرت مصداقى نبود و چيزى از آنها درك نميشد. اگر شقاوت
نبود سعادت يافت نميشد، اگر معصيت نبود طاعتى محقق نميگرديد و اگر قبح و ذمّ نبود
مدح و حسن پيدا نميشد و هرگاه عقاب نمىبود ثواب حاصل نميشد. و اگر دنيا وجود
نداشت آخرتى متكون نميشد. اطاعت مثلا امتثال امر خداست اگر عدم امتثال ممكن نبود
فعل ضرورى ميشد و در آنصورت امر خدائى معنائى نداشت و تحصيل حاصل ميشد. و آنگاه
براى طاعت معنائى نمىماند و با عدم طاعت و عصيان، مدح و ذمّ و ثواب و عقاب باطل
ميگرديد و سپس دين، شريعت و دعوت و آنگاه نبوّت و رسالت و اجتماع و مدنيّت و
انسانيت سپس هر شىء. باطل ميشد.
از اينجا روشن ميشود كه وجود شيطان داعى بر شرّ و معصيت از اركان
نظام عالم انسانى است كه بر سنت اختيار جارى است. شيطان مثل حاشيهاى در كنار صراط
مستقيم كه بايد انسان آنرا برود واقع شده است و معلوم است كه استقامت صراط با
حاشيهايكه خارج از اوست معين ميشود. (تلخيص از الميزان ج 8 ص 36- 37).
جنود و اولاد شيطان
شيطان در اضلال بشر تنها نيست بلكه اعوان و انصار دارد قرآن فرموده:
شيطان و دار و دستهاش شما را از محلى مىبينند كه شما آنها را نمىبينيد «إِنَّهُيَراكُمْ هُوَ وَ
قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ»اعراف: 27. و در جاى ديگر فرموده:
آيا او و ذرّيهاش را دوستان غير از من ميگيريد حال آنكه آنها بشما دشمناند «أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ
ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ»كهف: 50.