در مجمع ذيل آيه فوق فرموده: شيخ طوسى ملك بودن او را اختيار فرموده
و آن در ظاهر تفاسير ما از امام صادق عليه السّلام نقل شده. و آن از ابن عباس و
ابن مسعود و قتاده منقول است (تمام شد).
بنظر نگارنده چنانكه در «بلس» گذشت
جنّ و ملائكه از يك حقيقتاند و اختلاف صنفى و وصفى دارند به «ابليس» رجوع شود در اينصورت اطلاق جنّ و ملك هر دو باو صادق است اين مطلب را
المنار نيز گفته و قول راغب در ذيل نقل خواهد شد.
اگر گوئى: درباره ملائكه هست «بَلْعِبادٌ مُكْرَمُونَ. لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ
بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»انبياء: 26 و 27.
پس چطور شيطان نافرمانى كرد؟
گوئيم: اين سخن در «ملك» بررسى
خواهد شد و اشكالى ندارد كه صنف جنّ از ملائكه اهل گناه باشند. چنانكه در سوره جنّ
هست. راغب در مفردات گويد: جنّ بدو وجه گفته ميشود يكى روحانيّين كه از ديده
پنهاناند در اين صورت ملائكه و شياطين داخل در جنّاند هر ملك جنّ است ولى هر جنّ
ملك نيست (محل حاجت تمام شد).
ولى اگر ملك و جنّ از يك حقيقت نباشند ناچار بايد گفت: او از جنّ بود
نه از ملائك زيرا آيه فوق الذكر در جنّ بودن او صريح و غير قابل تأويل است.
حدود تسلط شيطان
در كيش ثنويت ايران قديم اهريمن خالق مطلق بديها و شرور و آفات و موجودات
زيان آور از قبيل مار، عقرب و غيره است، ممكن است بعضى خيال كنند: شيطان در قرآن و
اسلام مرادف اهريمن در عقيده ايران باستان است. ولى اين اشتباه محض است. شيطان و
جنّ نقشى در كار خلقت ندارند.