راغب گفته: معرفت و عرفان درك و شناختن شىء است با تفكّر و تدبر در
اثر آن و آن از علم اخص است ...
گويند «فلانيعرف اللّه» نگويند «يعلماللّه» ... كه معرفت بشر بخدا با
تفكّر در آثار اوست نه با ادراك ذاتش و گويند: «اللّهيعلم كذا» نگويند:
«يعرفكذا» زيرا كه معرفت از علم قاصر
است و در حاصل از تفكّر استعمال ميشود.
خلاصه آنكه: عرفان نسبت بعلم شناخت ناقصى است و آن از تفكّر در آثار
شىء ناشى ميشود.
عُرْف: (بر وزن قفل) بچند معنى آمده از جمله بمعنى معروف و شناخته شده مثل: «خُذِالْعَفْوَ وَ أْمُرْبِالْعُرْفِوَ أَعْرِضْ عَنِ
الْجاهِلِينَ»اعراف: 199 عفو را عادت كن و امر بمعروف كن و از جاهلان اعراض نما
(رجوع شود بمعروف).
ايضا بمعنى موهاى گردن اسب است (يال) و پى در پى بودن را بآن تشبيه
ميكنند و گويند: «جاءواكعرف الفرس» «وَالْمُرْسَلاتِعُرْفاً»مرسلات: 1. قسم بفرستادههاى پى در پى رجوع شود به «رسل».
معروف: شناخته شده و آن مقابل منكر است و از آن كار نيك مطابق فطرت
قصد ميشود. الميزان ذيل آيه «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَبِالْمَعْرُوفِ»بقره: 227
گفته: معروف آنست كه مردم با ذوق مكتسب از حيات اجتماعى متداول آنرا ميدانند ...
معروف در شريعت اسلام آنست كه مردم آنرا بفطرت سليم ميدانند (نقل
بمعنى) راغب گويد: معروف هر فعلى است كه خوبى آن بوسيله عقل يا شرع شناخته شود.
در آيات «فَأَمْسِكُوهُنَبِمَعْرُوفٍأَوْ سَرِّحُوهُنَبِمَعْرُوفٍ»بقره: 231.
«قَوْلٌمَعْرُوفٌوَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ
مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً»بقرة 263 و غيره مراد كارى و عملى و قولى است كه مطابق عقل و فطرت
سيلم بوده باشد در اينصورت مطلق معروف مورد تصديق