عرض: (بر
وزن فلس) ظهور و اظهار چنانكه در صحاح و اقرب هست. در مجمع از زجّاج نقل شده كه
اصل آن بمعنى ناحيه شىء است و عرض خلاف طول از آن ميباشد عرض:
(بر
وزن فرس) در قرآن بمتاع دنيا اطلاق شده مثل «تُرِيدُونَعَرَضَالدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ»انفال: 67 در مجمع فرموده: بر هر
چيز ناپايدار عرض گويند و گفتهاند: «الدُّنْيَاعَرَضٌحَاضِرٌ» قول راغب نيز چنين است.
گوئى از اين جهت متكلمون بعرض در مقابل جوهر عرض گفتهاند كه ثبات
ندارد بنظرم متاع دنيا را از آن عرض گفتهاند كه خودنمائى ميكند اعراض:
روگردانى. اين در واقع براى آنست كه شخص معرض خلاف جانب امر را در
پيش ميگيرد در اقرب گويد: حق آنست كه همزه آن براى صيرورت باشد «وَعَرَضْناجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ
لِلْكافِرِينَعَرْضاً»كهف: 100. آنروز جهنّم را بر كفّار بطرز مخصوصى آشكار ميكنيم. «وَعَلَّمَ آدَمَ
الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَعَرَضَهُمْعَلَى الْمَلائِكَةِ»بقرة: 31 «وَعُرِضُواعَلى رَبِّكَ صَفًّا»كهف: 48 در حال صف بر پروردگار آشكار ميشوند يا نشانداده ميشوند.
تعريض: ضد تصريح و آن بكنايه سخن گفتن است در مجمع فرموده:
«وهو ان تضمّن الكلام دلالة على ما
تريد» «وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ
فِيماعَرَّضْتُمْبِهِ مِنْ خِطْبَةِ
النِّساءِ»بقره:
235 مراد از آن خواستگارى از زن باشاره است زنيكه در عده وفات است. گوئى با گوشه
سخن خواستگارى ميكند.