است در مجمع آمده: «الْفُرَاتُأَعْذَبُالْمِيَاهِ» در اقرب گفته: «الْعَذْبُ ...
الطَّيِّبُ و- المُستَسَاغُ من الشراب و الطعام» ملح اجاج مقابل عذب
فرات است، ملح يعنى شور، اجاج آبى است كه از شورى بتلخى زند، عذب دو بار در قرآن
آمده است: فرقان:
53- فاطر:
12.
عذاب:عقوبت. شكنجه. طبرسى آنرا استمرار الم، زمخشرى كلّ الم فادح، راغب
ايجاع شديد، جوهرى عقوبت، اقرب هر آنچه بر انسان دشوار است و او را از مرادش منع
ميكند معنى كرده است «وَلَهُمْعَذابٌعَظِيمٌ»بقره: 7.
راغب در اصل آن چند قول نقل كرده از جمله گفتهاند: اصل آن از عذب
است عذّبته يعنى گوارائى زندگى را از او بردم مثل مرّضته و قذّرته كه بمعنى مرضش
را و قذارتش را از بين بردم است. بقول بعضى اهل لغت تعذيب بمعنى ضرب است و بقولى
آن از «ماءعذب» آب آلوده و كدر است،عَذَّبْتُهُيعنى عيش او را كدر و آلوده كردم
...
بنظر نگارنده: اصل آن بمعنى منع است و عذاب را از آنجهت عذاب گويند
كه از راحتى و آسايش منع ميكند و آنرا از بين ميبرد در صحاح و قاموس و اقرب
الموارد منع را از جمله معانى عذب شمرده است در نهايه گفته: در حديث على عليه
السّلام هست كه در موقع مشايعت عدهاى از لشكريان خويش فرمود:
يعنى خود را از يادآورى زنان منع كنيد چون آن شما را از جهاد باز
ميدارد. اين كلمه در نهج البلاغه هفتمين كلمه از كلمات نه گانه غريب آنحضرت كه بعد
از حكمت 260 ذكر شدهاند بصورت ذيل نقل شده كه بلشكريانش فرمود:
«أَعْذِبُواعَنِ النِّسَاءِ مَا
اسْتَطَعْتُمْ».
عاذب و عذوب كسى را گويند كه از اكل و شرب امتناع كند.