بعضى از اين روايات نصّ در ايرانيان است و بعضى ديگر شامل آنها و غير
آنهاست كه عجم مطلق غير عرب است. و شايد از اين روايات در تفاسير ذيل آيه «فَإِنْيَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ
فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ»انعام: 89. و ايضا ذيل آيه فوق از
سوره جمعه پيدا كرد.
عدد:عدّ بمعنى شمردن و عدد اسم مصدر است بمعنى شمرده. در قاموس گويد: «الْعَدُّ: الإحصاء و الاسمالْعَدُّوالْعَدِيدُ».
«لَقَدْأَحْصاهُمْ وَعَدَّهُمْعَدًّا»مريم:
94. يعنى
آنها را تا آخر حساب كرده و بطرز مخصوصى شمرده است در «حصا» گفتهايم
كه احصاء تمام كردن شمارش است مثل: «وَإِنْتَعُدُّوانِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»ابراهيم: 34.
«فَلاتَعْجَلْ عَلَيْهِمْ
إِنَّمانَعُدُّلَهُمْعَدًّا»مريم: 84.
يعنى با طرز دقيقى عمرشان و مهلتشان را مىشماريم تا با آخر رسد.
(بضمّ
اول) ذخيره شده و آماده شده «الْعُدَّةُماأَعْدَدْتَهُلِحَوادِثِ الدَّهْرِ مِنَ الْمالِ وَ السِّلاحِ» «وَلَوْ أَرادُوا
الْخُرُوجَلَأَعَدُّوالَهُعُدَّةً»توبه: 46.
اگر خروج بجنگ اراده ميكردند حتما براى آن وسيله آماده شده فراهم ميكردند.
عِدَّة: (بكسر اول) شىء معدود است: «الْعِدَّةُهى الشىءُالْمَعْدُودُ» «فَمَنْكانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍفَعِدَّةٌمِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ»بقره: 184. هر كه از شما مريض باشد
براى اوست معدودى از روزهاى ديگر. گاهى بمعنى عدد است مثل «إِنَعِدَّةَالشُّهُورِ