ديگران بضم آن خواندهاند و آن در هر دو صورت بمعنى فرتوتى و نهايت
پيرى است در صحاح و اقرب آمده:
«عَتَاالشّيخُعِتِيّاً: كبر و ولّى» طبرسى آنرا خشك شدن
وجود در اثر طول زمان فرموده است. غرض زكريّا در اين كلمه آنست كه از پيرى بفرتوتى
رسيدهام و پيريم از حدّ تجاوز كرده اميدى بوجود فرزند در من نميرود.
آن در آيه «أَيُّهُمْأَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِعِتِيًّا»مريم: 69.
نافرمانى و طغيان است و بقولى: آن جمع عاتى است.
عثر:عثر، عثار و عثور بمعنى لغزش و افتادن است «عَثَرَالرَّجُلُعِثَاراًوعُثُوراً،سقط» در اقرب آمده «عَثَرَالْفَرَسُعَثْراً ... زلّ و كبا» در مفردات گويد: بطور مجاز در كسيكه
بدون خواستن بچيزى مطّلع شود بكار ميرود. «فَإِنْعُثِرَعَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ
مَقامَهُما»مائده:
107. اگر
اطلاع حاصل شد كه آندو مستحق گناهاند دو نفر ديگر در جاى آنها ميايستد و در آيه «وَكَذلِكَأَعْثَرْناعَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا
أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»كهف:
21. اهل
شهر را باصحاب كهف واقف كرديم. اين كلمه بيشتر از دو مورد در قرآن مجيد نيامده
است.
عُثوّ:افساد. همچنين است عثّى و عيث (مجمع) راغب گفته: عيث اكثر در فساد
محسوس و عثىّ در فساديكه حكما درك ميشود بكار ميرود بيضاوى نيز چنين گفته است. «وَلاتَعْثَوْافِي الْأَرْضِ
مُفْسِدِينَ»بقره:
60. اين كلام پنج بار در قرآن با همين لفظ آمده است. المنار آنرا نشر فساد گفته و
گويد: آن از مطلع افساد اخصّ است. در مجمع آنرا «ولا تسعوا فى الارض فسادا» معنى كرده و فرموده:
هر چند عثىّ جز فساد نيست ولى علت اين تركيب آن است كه ميشود فعل
ظاهرش فساد و باطنش منفعت باشد، لذا روشن كرده كه فعل آنها ظاهرا و باطنا فساد
است.
بيضاوى در علّت تقييد «لاتَعْثَوْا»با «مُفْسِدِينَ»گويد:
عثىّ گرچه اغلب در فساد بكار ميرود ولى گاهى در