و اگر بزنده عبادت كند مثلا ببشرى مثل خود، چرا عبادت كند مگر او مثل
خودش محكوم بفنا نيست مگر بوى بد ندارد، مگر جزئى از بدنش قازورات نيست مگر سر تا
پا فقر و احتياج نيست؟! چرا در مقابل چنين موجود تذلّل كند و او را تقديس نمايد
اين تذلّل و تقديس بىجا و باطل است.
ولى اگر عبادت كند بوجودى كه از همه نقائص منزّه و با همه كمالات
آراسته است، وجودى كه عزّت و ذلّت دست اوست حقّا كه بايد چنين وجودى را عبادت كرد
و آن كارى است مطابق واقع، تفصيل مطلب در «شرك» ديده
شود.
اگر گوئى: مگر بت پرستان نميدانستند كه اين بتها سود و زيانى ندارند
پس چرا بآنها عبادت ميكردند و تقديس مىنمودند؟! گوئيم: چون اكثريت بشر جاهلاند و
نوعا پى سؤال و تحقيق نمىروند وقتيكه چيزى ميان مردم رسميت پيدا كرد مردم آنرا
حقيقت ميدانند بايد بيدارشان كرد. مردمان بيشترى عقيده دارند جهيدن از روى آتش در
آخرين شب چهارشنبه سال در دفع نحوست اثر دارد، بيرون شدن در روز سيزده بدر سبب
خوشحالى در تمام ايّام سال است، دم روباه كه رانندهها بماشين مىزنند موجب كثرت
مشترى است و دهها نظير اينها كه اگر خداى نكرده قرآن از محيط ما برود در مدت كمى
دهها معبودات باطله سر بر خواهند داشت عقيده بر جهيدن از روى آتش نظير عقيده
بقدرت بت است.
عبر:بر وزن فلس «فَاعْتَبِرُوايا أُولِي الْأَبْصارِ»حشر: 2. اصل عبر گذشتن از حالى بحالى است، اما عبور مخصوص است بگذشتن
از آب خواه بوسيله شنا باشد يا كشتى يا پل يا حيوانى. عبرة بفتح اول بمعنى اشك چشم
از آن مشتقّ است. عبارت كلامى است كه در هوا عبور كرده از زبان گوينده بگوش سامع
ميرسد.