توصيف است، او پاك و منزّه است همه حمدها مال اوست، و از وى يارى
ميجويم، در مقايسه عبادت خدا و عبادت بتان كه در ذيل اين بحث خواهد آمد توضيح
بيشترى باين مطلب داده خواهد شد.
عبد: مطيع. بنده. از مجمع نقل شد كه او را در اثر ذلّت و انقيادش عبد
گويند، پس معناى تذلّل و طاعت در آن ملحوظ است در اقرب گويد:
آن در اصل وصف است گويند:
«رجلٌعَبِدٌ» يعنى مرد مطيع است ولى بعدا مانند
اسم استعمال شده.
عبد در قرآن بدو معنى آمده يكى بمعنى بنده مملوك مثل: «الْحُرُّبِالْحُرِّ وَالْعَبْدُبِالْعَبْدِوَ الْأُنْثى
بِالْأُنْثى»بقره:
178.
«ضَرَبَاللَّهُ مَثَلًاعَبْداًمَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ»نحل: 75.
93. روشن
ميكند كه همه انس و جنّ و ملك بنده و مملوك خدايند، شايد بدين علت است كه در قاموس
و اقرب گفته: عبد بمعنى انسان است اعمّ از حرّ و رقّ راغب گويد: اين عبوديت بوسيله
ايجاد است.
«آتى» در آيه راجع باتيان در قيامت نيست
بلكه مبيّن نسبت بين خدا و خلق است يعنى هر آنكه در آسمانها و زميناند متوجّه
خدايند در حال بندگى و عبوديت كه خدا خالق و رازق و مدبّر آنهاست. و هر چه دارند
از خدا دارند.
ديگرى: عبد بمعنى عابد و مطيع خدا در اخلاص و عبادت و اطاعت، مثل «وَأَنَّهُ لَمَّا قامَعَبْدُاللَّهِ يَدْعُوهُ»جنّ: 19. «ذُرِّيَّةَمَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كانَعَبْداًشَكُوراً»اسراء: 3.