responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 268

لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ» روم: 51.

«ظَلُّوا» بمعنى «صاروا» است و ضمير «فَرَأَوْهُ» به زرع راجع است معنى آيه در «صفر» گذشت.

ظِل: (بكسر ظاء) سايه. گفته‌اند:

آن از فى‌ء اعم است گويند: ظِلُ‌ اللَّيْلِ.

ظِلُ‌ الجنة هر موضعيكه آفتاب بدان نرسيده ظلّ گويند ولى فى‌ء فقط بمحلى گفته ميشود كه آفتاب از آن بر گشته.

و بقولى در صبح ظل و در عصر فى‌ء گويند. و شايد: اين از آنجهت است كه فى‌ء در اصل بمعنى رجوع است و سايه در عصر بر ميگردد. در مجمع ذيل آيه 56 نساء گويد: اصل ظل بمعنى ستر است كه از آفتاب ميپوشاند رؤبه گفته: هر موضعى كه در آن آفتاب بوده و بر گشته ظل و فى‌ء و غير آن ظل است.

«فَسَقى‌ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى‌ الظِّلِ‌» قصص: 24. براى آندو آب كشيد سپس بسايه بر گشت. جمع آن ظلال است (بكسر ظاء) «وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ‌ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها» انسان: 14. ظل ظليل: يعنى زندگى لذّت بخش در مجمع فرموده براى مبالغه شى‌ء را بمثل لفظش توصيف ميكنند مثل:

يوم ايوم. ليل اليل، داهية دهياء. «لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ‌ ظِلًّا ظَلِيلًا» نساء: 57. ظليل به تنهائى بمعنى سايه‌دار است. بنظرم مراد از آن در آيه عيش و رفاه است نه سايه راغب و ديگران گفته‌اند: از عزت و رفاه و و اباء با ظل تعبير مياورند على هذا معنى آيه اين است: آنها را برفاه دائمى وارد ميكنيم. بقول راغب كنايه از غضارت عيش است.

ظُلَّة: (بضم ظاء و تشديد لام) سايبان. در مجمع ذيل آيه 56 نساء فرموده: «الظُّلَّةُ السَّتْرَهُ» مفردات ابريكه سايه مياندازد گفته و گويد: اغلب در شى‌ء مكروه بكار رود.

«وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ‌ ظُلَّةٌ» اعراف: 171. چون كوه را كنديم و بالاى سرشان برديم گوئى سايبان بود «فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ‌ الظُّلَّةِ» شعراء: 189. آيه درباره قوم شعيب عليه السّلام‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 268
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست