طير:جمع طائر بمعنى پرنده است و بقول قطرب و ابو عبيده: طير بواحد نيز
اطلاق ميشود. و بنظر طبرسى: آن اسم جمع است و نيز مصدر آيد «طَارَيَطِيرُطَيْراًوَطَيَرَاناً».
«وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُالطَّيْرُمِنْ رَأْسِهِ»يوسف: 41. «وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْطَيْراًأَبابِيلَ»فيل: 3. طير در هر دو آيه جمع طائر است ولى در آيه «فَأَنْفُخُفِيهِ فَيَكُونُطَيْراًبِإِذْنِ اللَّهِ»آل عمران:
49. ظاهرا
براى مفرد است.
تطيّر: از باب تفعّل بمعنى فال بد زدن است «قالُواإِنَّاتَطَيَّرْنابِكُمْ ...»يس: 18. گاهى تاء را در طاء ادغام كرده و باولش همزه مياورند مثل «قالُوااطَّيَّرْنابِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ»نمل: 47.
طيره بمعنى فال بد است. راغب گويد: اصل تطيّر در فال زدن با پرندگان
است سپس در هر فال بد بكار ميرود. اين اثير در نهايه گفته:
اصل آن درباره پرندگان و آهوان و غير آنهاست كه از طرف راست يا چپ
شخص ميامدند و اين آنها را از مقاصدشان باز ميداشت. در اقرب الموارد گفته: سانح
آنست كه از طرف راست آيد و مقابل آن بارح است كه از جانب چپ آيد عرب با سانح فال
نيك و با بارح فال بد ميزد.
قول مجمع در معنى سانح و بارح ذيل آيه «وَكُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُطائِرَهُفِي عُنُقِهِ»اسراء: 13. بر خلاف اقرب است.
در الميزان از كشاف نقل شده:
اعراب با پرندگان فال ميزدند و آنرا زجر ميناميدند در مسافرت اگر
پرنده از نزدشان ميگذشت آنرا بپرواز وا ميداشتند اگر از چپشان براستشان ميگذشت فال
نيك ميزدند و اگر بالعكس ميپريد بفال بد ميگرفتند لذا فال بد را تطيّر خواندند.