طفق:شروع كردن. و آن مختص باثبات است و «ماطفق» گفته نميشود «رُدُّوهاعَلَيَفَطَفِقَمَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ»ص: 33. يعنى آنها را نزد من بر
گردانيد پس شروع كرد بدست كشيدن بر ساقها و گردنهاى آنها.
«وَطَفِقايَخْصِفانِ عَلَيْهِما
مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ»اعراف: 22، طه: 121. شروع كردند بر عورت خويش از برگ درختان باغ
مىچسباندند. اين لفظ تنها سه بار در قرآن يافته است.
طفل:بچه. راغب گويد: طفل تا وقتى گفته ميشود كه فرزند، بدنش نرم باشد. در
مجمع فرموده: «الطِّفْلُ:
الصَّغِيرُ مِنَ النَّاسِ» در اقرب گويد:
بكوچك هر چيز طفل گويند «هويسعى لى فىأَطْفَالِالحَوَائِجِ» يعنى او در حاجتهاى كوچك براى من تلاش ميكند. قاموس نيز
معنى اولى آنرا مثل اقرب گفته است.
«وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ
ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْطِفْلًا»حج:
5. طفل
در واحد و جمع بكار ميرود كه آن اسم جنس و در اصل مصدر است در آيه «أَوِالطِّفْلِالَّذِينَ لَمْ
يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ»نور: 31. و نيز در آيه فوق جمع بكار رفته است.
بعضى در آيه اول «نخرجكل واحد منكم» گفتهاند. جمع آن اطفال است «وَإِذا بَلَغَالْأَطْفالُمِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا»نور: 59. اين كلمه فقط در آيات فوق
و آيه 67 غافر آمده است.
در نهايه گفته: طفل بمعنى بچه است بر پسر و دختر و جمع اطلاق ميشود.
طلب:خواستن. گرفتن راغب آنرا جستجو از وجود شىء گفته است «أَوْيُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً
فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُطَلَباً»كهف: 41. يا آبش در زمين فرو رود ديگر ابدا بطلب و اخذ آن راهى
نيابى.
درباره: «يُغْشِياللَّيْلَ النَّهارَيَطْلُبُهُحَثِيثاً»اعراف: 54. به «حثث» و درباره «ضَعُفَالطَّالِبُوَالْمَطْلُوبُ»حج: 73. به «ذباب» رجوع
شود.
طالوت:نام فرماندهى است كه بر بنى اسرائيل از طرف خدا بواسطه