در اينكه ما را بكشى ضررى نيست كه ما در آنصورت بسوى پروردگار خويش
بر ميگرديم. طبرسى آنرا ضرر فرموده و ضير و ضرّ را يكى ميداند.
ضيزى:وصف است بمعنى ناقص و ظالمانه. «تِلْكَإِذاً قِسْمَةٌضِيزى»نجم: 22. آن كار در آنصورت تقسيمى است ناقص و ظالمانه. بعضى آنرا
ضئزى با همزه خواندهاند طبرسى آنرا غير عادله و جائرانه فرموده است.
در قاموس گويد: «قِسْمَةٌضِيزىاى ناقصة». اين لفظ در كلام اللّه بيشتر از يكبار نيامده است.
170. ممكن
است گاهى مراد از آن ترك باشد مثل: «أَضاعُواالصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»مريم: 59. گفتهاند يعنى نماز را
ترك كردند در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل است كه آنرا با تأخير از وقت
تباه كردند نه با ترك.
آيه «وَما كانَ اللَّهُلِيُضِيعَإِيمانَكُمْ»بقره: 143. راجع باعمالى است كه
پيش از تحوّل قبله رو به بيت المقدس انجام داده بودند شايد مراد از ايمان عمل باشد
و شايد همان ايمان باشد يعنى: خدا عمل و ايمان شما را كه پيش از تحوّل قبله انجام
دادهايد ضايع و تباه و بى اثر نميكند. همه موارد استعمال اين كلمه در قرآن درباره
تباه نشدن اعمال اهل ايمان است.
مگر آيه 59 مريم كه نقل شد.
ضيف:ميهمان. «وَنَبِّئْهُمْ عَنْضَيْفِإِبْراهِيمَ»حجر: 51. اصل ضيف چنانكه راغب گفته
بمعنى ميل است «ضَافَإِلَى كَذَا» يعنى بسوى آن ميل
كرد. علت تسميه ميهمان بضيف آن است كه بطرف انسان ميل ميكند و بمنزل او وارد
ميشود.
در مفردات و اقرب گفته: ضيف چون در اصل مصدر است لذا مفرد