در توجيه مفرد و تثنيه و جمع آمدن مشرق و مغرب گفتهاند. مراد از مفرد
مشرق و مغرب معروف است، غرض از مشرقين و مغربين، مشرق و مغرب زمستان و تابستان
است، منظور از مشارق و مغارب مشرق و مغرب روزهاى سال است كه آفتاب هر روز از يكى
طلوع و در يكى غروب ميكند.
ناگفته نماند: مشرق و مغرب معلوم است ولى مراد از مشرقين و مغربين
شايد مشرق و مغرب آفتاب و ماه باشد. آقاى محمد امين سلدوزى رفيق دانشمندم احتمال
دادهاند كه مشرق و مغرب جنّ و انس است كه سوره رحمن درباره آندو است و پيوسته هر
دو را مخاطب قرار ميدهد.
امّا مشارق و مغارب: هر جاى زمين مشرق و مغرب است زيرا زمين در اثر
حركت وضعى. شب و روز پيوسته در اطراف آن ميگردد مثلا ممالك ژاپون، كره، چين،
كشمير، افغانستان، ايران، عراق، عربستان، سودان، اگر از ژاپون حساب شود هر يك در
غرب ديگرى و اگر از سودان حساب شود هر يك در مشرق ديگرى قرار گرفتهاند. پس هر يك
نسبت بما قبل مغرب و نسبت بما بعد مشرقاند. بدين ترتيب تمام سطح زمين هم مشرق و
هم مغرباند، مراد از مشارق و مغارب بايد اينها باشند.
ميتوان آنرا مشارق و مغارب فصول دانست و ميشود گفت: منظور مشارق و
مغارب تمام ستارگان است.