طه: 119. غرض از «لاتَضْحى»آنست كه حرارت خورشيد نه بينى در مجمع و اقرب آمده: «ضَحَىالرَّجُلُيَضْحَىضُحًى: اذا برز للشمس» يعنى اى آدم تو در
آن بهشت عطشان نميشوى و سوزش آفتاب نبينى. گفتهاند: علت جمع اين دو كلمه آنست كه تشنگى
بيشتر از حرارت و حرارت از آفتاب است. هكذا در آيه ما قبل «إِنَّلَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى»گرسنگى عريانى شكم است مثل عريانى
تن.
«لَمْيَلْبَثُوا إِلَّا
عَشِيَّةً أَوْضُحاها»نازعات، 46. عشيه آخر روز و ضحى اول روز و انتشار نور خورشيد است و
ضمير «ضُحاها»بعشيه
راجع است يعنى: توقف نكردهاند مگر بقدر آخر روز يا اول آن عشيه نظير «وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ
كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنَ النَّهارِ»يونس: 45.
ناگفته نماند: قربانى را از آن اضحيه گويند كه در روز عيد وقت گسترش
نور آفتاب ذبح ميشود (مجمع) جمع آن اضاحى است، بعضى ضحيّه و ضحايا گفتهاند.
ضد:مخالف. دشمن. «كَلَّاسَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْضِدًّا»مريم: 82.
يعنى: نه حتما بتها بعبادت آنها در روز قيامت كافر شوند و بر آنها دشمن و مخالف
باشند در آيات بسيارى هست كه معبودهاى باطل روز قيامت بر پرستش كنندگان كافر شوند
و از آنها تبرّى جويند.