الميزان پس از قبول اين قول فرموده: بيشتر مفسران ضحك را بكسر ضاد
بمعنى خنديدن گرفته آنگاه در توجيه آن اختلاف كردهاند، اقرب وجوه آنست كه زن
ابراهيم در آنجا ايستاده و از اينكه ميهمانان طعام نميخورند ميترسيد و آن مقدمه
شرّ بود ولى چون دانست آنها ملائكهاند و شرّى در بين نيست شاد گرديد و خنديد
آنگاه ملائكه مژده اسحق را باو دادند.
مخفى نماند: راغب اصرار دارد كه ضحك در آيه بمعنى خنده و تعجب است و
معنى آن حيض نيست چنانكه بعضى مفسران گفتهاند. ولى وقتيكه لغت آنرا تأييد كرد و
از معصوم عليه السّلام نقل شد چه مانعى دارد؟!
ضحى: «وَالشَّمْسِ وَضُحاها»شمس: 1.
ضحى انتشار نور آفتاب و گسترش شعاع آن است. چنانكه راغب و ديگران گفتهاند در صحاح
و اقرب گفته. ضحوه بعد از طلوع خورشيد و پس از آن ضحى است. در مجمع فرموده: اصل آن
ظهور است «ضَحَاالشَّمْسُيَضْحُوضَحْواً» يعنى خورشيد آشكار شد. معنى آيه
چنين ميشود:
قسم بآفتاب و قسم بگسترش شعاع آن.
در آيات «أَنْيَأْتِيَهُمْ بَأْسُناضُحًىوَ هُمْ يَلْعَبُونَ»اعراف: 98. «قالَمَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُضُحًى»طه: 59. «وَالضُّحى. وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى»ضحى: 1 و 2. وقت را ضحى گفته بمناسبت
گسترش نور خورشيد. يعنى عذاب ما آنها را در وقت گسترش روز آنگاه كه مشغول كاراند
دريابد.
گفت وقت وعده شما روز زينت است كه مردم در نيمروز يا وقت چاشت مجتمع
شوند، در آيه سوم مقصود از ضحى روز است بقرينه و الليل.