صهر بكسر (ص) قرابت ازدواجى است. در قاموس و اقرب معناى اولى آنرا
قرابت گفته. در مجمع فرموده: نسب راجع بولادت نزديك است، صهر خلطهاى است شبيه
قرابت مصاهره در نكاح بمعنى مقاربت است.
در نهج البلاغه خطبه 3 فرموده:
«وَمَالَ الْآخَرُ
لِصِهْرِهِ».
يعنى: ديگرى براى قرابت و داماد بودنش از من منحرف شد. مقصود عبد
الرحمن عوف است كه چون شوهر خواهر عثمان بود باو متمايل شد. و در خطبه 162 هست كه
بعثمان فرمود:
«وَقَدْ نِلْتَ مِنْصِهْرِهِمَا لَمْ يَنَالا».
يعنى از قرابت و دامادى پيامبر بچيزى رسيدهاى كه ابو بكر و عمر
نرسيدهاند.
مراد از نسب و صهر در آيه چنانكه گفتهاند مرد و زن است و نيز
گفتهاند در آن مضاف مقدر است يعنى:
«ذانسب و ذا صهر» يعنى: خدا آنست كه
از آب (نطفه) بشر آفريد و او را نر و ماده قرار داد مثل «أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى ...فَجَعَلَ مِنْهُ
الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى»قيامت:
37- 39.
بنظر ميايد علت اطلاق نسب به پسران آنست كه بپدران نسبت داده ميشوند
و علت اطلاق صهر بدختران آنست كه مورد مصاهره و پيوند با ديگران قرار ميگيرند.
اصابه بمعنى درك، يافتن، طلب و اراده است. «أَنْيُصِيبَكُمْمِثْلُ ماأَصابَقَوْمَ نُوحٍ»هود: 89. يعنى بگيرد شما را مانند عذابيكه قوم نوح را گرفت. طلب و
اراده معنى كردن نيز صحيح است «فَسَخَّرْنالَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُأَصابَ»ص:
36. باد
را بسليمان مسخر كرديم با دستور او هر كجا كه اراده ميكرد بآسانى ميوزيد. اصابه در
آيه بمعنى اراده است.