بيابانى (كه آب كم بيند) شاخهاش محكمتر است. «خُلِقَمِنْ ماءٍ دافِقٍ. يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِالصُّلْبِوَ التَّرائِبِ»طارق: 6 و 7. صلب بمهرههاى پشت و
مجارى نطفه مرد گفته ميشود و علت اين تسميه بقول راغب سخت بودن مهره پشت است
همچنين است اصلاب در آيه «وَحَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْأَصْلابِكُمْ»نساء: 23.
ولى در «تراب» معنى آيه مشروحا گذشت و احتمال
داديم كه مراد از صلب قسمت آخر ستون مهره است و مراد از اصلاب بنظر ما همان است.
صلب: (بفتح اول) دار زدن است براى قتل. «وَأَمَّا الْآخَرُفَيُصْلَبُفَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ»يوسف: 41. «وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْفِي جُذُوعِ النَّخْلِ»طه: 71.
حتما حتما شما را در تنههاى خرما آويزانتان ميكنم.
صلب و تصليب هر دو متعدىاند و ظاهرا از تفعيل مبالغه مراد است در
اقرب تصليب را لازم هم گفته است. «وَما قَتَلُوهُ وَ ماصَلَبُوهُوَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ...»نساء: 157. يعنى: عيسى را نكشتند و بردار نكردند و ليكن كار بر آنها
مشتبه شد.
آيه در عدم قتل و عدم صلب عيسى با دست يهود صريح است و ابهامى ندارد.
موضوع صليب در نصارى و اينكه دار رفتن عيسى عليه السّلام كفّاره گناهان است از بيخ
باطل و ساختگى است و انشاء اللّه در «عيسى» بررسى
خواهد شد. با صراحت اين آيه و ذيل آن «وَما قَتَلُوهُ يَقِيناً»باز ملاحظه ميشود كه عدهاى مسلمان قلم بدست گرفته و كتاب مينويسند
چون بحالالت حضرت عيسى عليه السّلام رسيدند با كمال بى خبرى ميگويند: عيسى را
بصليب كشيدند رجوع كنيد به فرهنگ امير كبير، فرهنگ عميد كلمه عيسى. اين نويسندگان
چه قدر از قرآن و مطالب اسلامى بى خبرند؟!!!
صلب در اسلام
دار كردن يكى از مجازات اسلامى است كه در كيفر محارب ذكر شده