responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 139

ائمّه اهل بيت عليهم السلام‌اند سپس علماء مروّجين قرآن. ولى كلمه اصطفاء با اين احتمال نمى‌سازد با آنكه علما نيز وارث رسول خدااند و درباره آنها فرموده‌

«اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ؟ قَالَ: الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي، يَرْوُونَ حَدِيثِي وَ سُنَّتِي فَيُعَلِّمُونَ النَّاسَ مِنْ بَعْدِي».

(وسائل كتاب قضا ابواب صفات قاضى باب 8 حديث 50) در بعضى از نسخ روايت كلمه «فيعلّمونها» نيست.

«إِنَ‌ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ ...» بقره: 158. صفا در اصل چنانكه گفته شد سنگ صاف و خالص است. مروه در اصل بمعنى سنگهاى نرم است و بقولى سنگريزه‌هاست مرو لغتى است در مروه و بقولى جمع مروه است مثل تمر و تمره (مجمع).

سپس آندو نام دو كوه است در مكه كه حاجيان ميان آندو عمل سعى انجام ميدهند فاصله ميان آندو بنا بر آنچه گفته‌اند سيصد و پنجاه متر و نيم است. يعنى صفا و مروه از معابد خداست و از اماكنى‌اند كه براى عبادت خدا تعيين گرديده‌اند.

صكك: «فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ‌ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ» ذاريات: 29. صك بمعنى ضرب و دفع است در اقرب الموارد گويد:

«صكت وجهها» يعنى: با اطراف انگشتان به پيشانى خود زد مثل كار متعجب.

بقول طبرسى صكّ زدن چيزى است با چيزى عريض. يعنى زن ابراهيم عليه السّلام چون بشارت فرزند را از ملائكه شنيد رو كرد با ولوله و با تعجّب بصورت خود زد و گفت: من عجوز نازا هستم چطور صاحب فرزند خواهم بود؟!. اين لفظ در قرآن بزرگ فقط يكبار يافته است.

صلب: (بر وزن قفل) سخت و محكم. «هُوَ صُلْبٌ‌ فِي دِينِهِ» او در دينش محكم است. در نهج البلاغه نامه 45 فرموده‌

«أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ‌ عُوداً».

بدان درخت‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست