معنى آيه در «جود» گذشت.
اين لفظ در كلام اللّه مجيد فقط يكبار يافته است.
صفو:راغب گويد: اصل صفو خلوص شىء است از آميختگى. و از آنست كه بسنگ صاف
و خالص، صفا گويند. طبرسى از مبرد نقل كرده:
صفا هر سنگى است كه چيزى از گل و خاك بآن آلوده نيست.
«وَأَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍمُصَفًّى»محمد: 15.
و نهرهائى از عسل صاف و خالص.
اصفاء: خالص كردن و آن معنى اختيار و اختصاص ميدهد «أَصْفَيْتُفُلَاناً بِالشَّىْءِ: آثَرْتُهُ
بِهِ». «أَفَأَصْفاكُمْرَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ
وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً»اسراء: 40.
اصطفاء و اختيار و اجتباء نظير هماند (مجمع) راغب ميگويد: اصطفاء
تناول خالص شىء است چنانكه اختيار انتخاب خير و خوب آن ...
«إِنَّاللَّهَاصْطَفىآدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ
إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ»آل عمران: 33. اين آيه روشن ميكند
كه مذكورين فوق از فساد خالص بودند لذا خدا اختيارشان كرد و نشان ميدهد كه خدا هر
كس را اختيار نميكند بلكه محل بايد قابليّت داشته باشد مثل «اللَّهُأَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»انعام: 124.
صفوان: سنگ خالص و صاف، ايضا صفا، واحد هر دو صفوانه است مثل مرجان و
مرجانة (مجمع). «فَمَثَلُهُكَمَثَلِصَفْوانٍعَلَيْهِ تُرابٌ
فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً ...»بقره: 264. صلد نيز سنگ صاف است. يعنى مثل او مثل سنگ صافى است كه در
آن خاك هست كه بارانى تند بر آن باريد و آنرا صاف و بى خاك كرد. صلد بمعنى زمين
سخت كه در اثر صلابت چيزى نمىروياند نيز آمده است.