ايضا صف بمعنى باز كردن پرندههاست- بالهاى خود را بطوريكه حركت نكند
در اقرب آمده «صَفَالطائِرُ جناحيه فى السماء: بسطها
و لم يحركها» «يُسَبِّحُلَهُ مَنْ فِي
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُصَافَّاتٍ ...»نور: 41. هر آنكه در آسمانها و
زميناند و پرندگان بال گشوده خدا را تسبيح ميكنند. «أَوَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْصافَّاتٍوَ يَقْبِضْنَ»ملك: 19. ظاهرا مراد از «صافَّاتٍوَ يَقْبِضْنَ»بيان پرواز پرندگان است و حقيقت آن
گشودن بال و جمع كردن آنست. و بقولى: بعضى از آنها بال گشودهاند و بعضى بال زن
بمعنى صفيف و دفيف.
«وَإِنَّا لَنَحْنُالصَّافُّونَ. وَ إِنَّا لَنَحْنُ
الْمُسَبِّحُونَ»صافات: 165 و 166. اين آيه بنا بما قبل آن، قول جنهاست و گفتهاند
آن كلام ملائكه است رجوع شود به «تلى» تفسير «فَالتَّالِياتِذِكْراً».
«فَاذْكُرُوااسْمَ اللَّهِ عَلَيْهاصَوافَ»حج: 36. نام خدا را در آنحال كه بپا ايستادهاند بر آنها ياد كنيد.
صوافّ جمع صافّه است. مراد شتران قربانى است كه ايستاده و بسته شدهاند بقول ابن
عباس. در جوامع الجامع فرموده:
در حاليكه ايستاده و دستها و پاهايشان را صف كرده و دستهايشان تا
زانو بسته شده است. الميزان از كافى از عبد اللّه بن سنان از امام صادق عليه
السّلام درباره «فَاذْكُرُوااسْمَ اللَّهِ عَلَيْهاصَوافَ»نقل كرده
كه فرمودند: آن در موقعى است كه صف كرده شوند از براى نحر دو دستش از پا تا زانو
بسته ميشود ...
«وَأَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ. وَ
نَمارِقُمَصْفُوفَةٌ»غاشية: 14
و 15. يعنى:
كاسههاى نهاده. و پشتىهاى صف كرده (رديف هم).
صفن: «إِذْعُرِضَ عَلَيْهِ
بِالْعَشِيِالصَّافِناتُالْجِيادُ»ص: 31. صافنات جمع صافنه و آن اسبى
است كه بر سه پاى ايستاد و گوشه سم چهارم بزمين گذارد. (مجمع) در اقرب الموارد هست
«صَفَنَالفَرَسُصُفُوناً: قام على ثلث قوائم و طرف حافر
الرابعة»