كرده است. در قرآن مجيد مكرّر آمده «الْأَغْلالُفِي أَعْناقِهِمْ». صفاد بكسر (ص) نيز بمعنى صفد است، جمع آن اصفاد ميباشد. «وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ
يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِيالْأَصْفادِ»ابراهيم: 49. ظاهرا مراد از مقرّنين بسته شدن دستها بگردنهاست يعنى:
گناهكاران را در آنروز مىبينى كه در غلها جمع شدهاند و دستها
بگردنها بسته شده است. در واقع تقرين ميان دستها و گردنهاست نظير «وَإِذا أُلْقُوا مِنْها
مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً»فرقان: 13.
احتمال دارد: مراد بهم بسته شدن كفّار باشد و آن در صورتى است كه صفد
بمعنى مطلق زنجير باشد چنانكه در صحاح و اقرب آنرا وثاق گفته است. ولى معناى اولى
درستتر است كه غلّ و صفد بيك نفر پيچيده ميشود در نهج البلاغه خطبه 222 هست
«وَأُجَرَّ فِي
الْأَغْلَالِمُصَفَّداً».
«وَالشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ. وَ آخَرِينَ
مُقَرَّنِينَ فِيالْأَصْفادِ»ص: 37- 38. ظاهر آنست كه سليمان عليه السّلام دست و گردن شياطين را
بهم بسته بود.
69. گفت:
خدا فرمايد: آن بقرهاى است زرد پر رنگ «لَوْنُها»فاعل «فاقِعٌ»است «ثُمَّيَهِيجُ فَتَراهُمُصْفَرًّاثُمَّ يَكُونُ حُطاماً»حديد: 20. سپس خشك ميشود مىبينى
كه زرد رنگ است و آنگاه شكسته ميشود.
صفر: چنانكه گفتهاند جمع اصفر است «إِنَّهاتَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ. كَأَنَّهُ جِمالَتٌصُفْرٌ»مرسلات:
32 و 33. معنى آيه در «جمل» گذشت «جِمالَتٌصُفْرٌ»يعنى شتران زرد گون. در نهج
البلاغه خطبه 119 آمده
«صُفْرُالْأَلْوَانِ مِنَ
السَّهَرِ».
«وَلَئِنْ أَرْسَلْنا رِيحاً فَرَأَوْهُمُصْفَرًّالَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ
يَكْفُرُونَ»روم:
51. ضمير «فَرَأَوْهُ»ظاهرا به
زرع راجع است و اصفر خشك شدن برگهاست يعنى: اگر بادى