نشان دادم. ديگرى اينكه: چيزيكه باعث تغيير صورتش باشد از من نديد
گويند «صَفَّحْتُالْوَرَقَةَ» يعنى از ورقى بورقى
گذشتم. از همين است «صَفَّحْتُالْكِتَابَ» كتاب را ورق زدم.
يعنى: قيامت حتمى است خداوند بحق داورى خواهد كرد بنكوئى اعراض كن
زحمات را ناديده بگير از آنها اعراض كن مثل «فَأَعْرِضْعَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ»سجده: 30.
و سلام بگو (و تا در حال مدارا هستند مدارا كن) بزودى خواهند دانست.
«أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ
الذِّكْرَصَفْحاًأَنْ كُنْتُمْ قَوْماً
مُسْرِفِينَ. وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ»زخرف: 5 و 6. ضرب در آيه بمعنى بر
گرداندن است در مجمع فرموده: اصل «اضربتعند الذكر» آنست كه راكب چون بخواهد اسب خود را بطرفى بگرداند آن را
با عصا يا شلاق ميزند تا بر گردد ضرب بجاى صرف و بر گرداندن گذاشته شده است.
مراد از «ذكر» وحى
و قرآن است.
و «صَفْحاً»گفتهاند
مفعول له است و «أَنْكُنْتُمْ»تعليل است براى «أَفَنَضْرِبُ».
يعنى: آيا بعلت اعراض از شما، ذكر و قرآن را از شما بر گردانيم و امر
و نهى نكنيم زيرا كه قومى اسرافكار هستيد؟! منظور اينست كه خداوند بنا بقانونيكه
دارد در اثر اسراف بندگان از آنها اعراض نميكند و آنها را مهمل و بى شريعت
نميگذارد لذا در آيه بعدى فرموده: «وَكَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ». مثل «إِنَّاهَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»انسان: 3.
شايد «صَفْحاً»مفعول
مطلق باشد از «أَفَنَضْرِبُ»مثل قعدت جلوسا.
صَفَد:بفتح
(ص، ف) زنجيريكه با آن دستها را بگردن مىبندند (مجمع) على هذا صفد با غلّ يكى است
كه غلّ را نيز در نهايه همين طور معنى