responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 128

فقط خاك.

صعيد ظاهرا بمعنى مصعود است و علت اين تسميه چنانكه از زجاج نقل شده آنست كه روى زمين انتهاى بالا رفته از باطن آن ميباشد.

صعر: ميل بطرف راست يا چپ.

در اقرب آمده «صَعَرَ وَجْهَهُ: مَالَ إِلَى أَحَدِ الشِّقَّيْنِ» راغب آنرا ميل گردن گفته. و گويد: تصعير آنست كه از روى تكبر گردن خويش بگرداند و بروى شخص نگاه نكند. اهل لغت گفته‌اند: صَعَّرَ خَدَّهُ: أَمَالَهُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى النَّاسِ تهَاوُناً مِن كِبْرٍ» «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً» لقمان: 18. يعنى روى خويش از خود پسندى از مردم مگردان (مردم را تحقير مكن) و در زمين به تكبّر گام مزن. اين لفظ فقط يكدفعه در كلام اللّه آمده است.

صعق: شدت صوت رعد. در اقرب گفته: «صعق الرّعد صعقا: اشتدّ صوته» قاموس آنرا شدت صوت گويد. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن كتف) يعنى الاغ شديد الصوت.

بعقيده راغب صاعقه و صاقعه هر دو بمعنى صيحه بزرگ‌اند مگر آنكه صقع در صوت اجسام زمينى و صعق در صداى اجسام علوى است ... و صاعقه صوت شديد جوّ است.

پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نيز از آن ميباشد «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ‌ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‌ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ» زمر:

68. صعق را در آيه مرگ و بيهوشى گفته‌اند، آن لازم معناى صعق است و مرگ و بيهوشى در اثر صيحه و صعق خواهد بود چنانكه فرموده‌ «إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ» يس: 29. «ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ ...» يس: 49.

معنى آيه چنين ميشود: در صور دميده شود آنكه در آسمانها و آنكه در زمين است بيهوش ميشود و مى‌ميرد مگر آنكس كه خدا بخواهد سپس بار

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 128
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست