وَ الْمَساكِينِ»و محل مصرف هشتگانه صدقات در «زكو» سخن
گفتهايم بآنجا رجوع شود.
صدو:كف زدن. در مجمع فرموده:
تصديه زدن دست بر دست است. و صدى بمعنى صداى كوه و غيره از آنست. (صدائيكه
از كوه منعكس ميشود) «وَما كانَ صَلاتُهُمْ
عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكاءً وَتَصْدِيَةً»انفال: 35. مكاء بمعنى صفير است يعنى نماز مشركين در نزد بيت اللّه
فقط صفير زدن و كف زدن بود.
[صدي] «أَمَّامَنِ اسْتَغْنى.
فَأَنْتَ لَهُتَصَدَّى»عبس: 5 و 6. تصّدى بمعنى توجه و رو كردن است.
صدى چنانكه نقل شد بصداى كوه كه منعكس شده گفته ميشود زيرا صدا بآن
اصابت كرده و بر گشته است و نيز بعطش صدى گفته ميشود. و آن بمعنى عطش يائى و بمعنى
كف زدن واوى است.
طبرسى درباره «تصدى» فرموده:
آن بمعنى تعرض و رو كردن است مثل رو كردن صديان (عطشان) بآب.
راغب آنرا مثل توجه بصداى كوه گفته است. بهر حال معنى آيه چنين است:
امّا آنكه بى نياز است تو باو توجه ميكنى.
صرح:قصر. و هر بناء عالى (اقرب) «وَقالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لِيصَرْحاًلَعَلِّي أَبْلُغُ
الْأَسْبابَ»غافر:
36. مراد از آن در آيه بناى مرتفع است. «قِيلَلَهَا ادْخُلِيالصَّرْحَفَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً»نمل: 44. باو گفته شد وارد قصر شو
چون آنرا ديد گمان برد آبى عميق است.
اصل صرح بمعنى وضوح است «صَرَحَالْأَمْرَصَرْحاً: بَيَّنَهُ وَ أَظْهَرَهُ» ظاهرا قصر و عمارت مرتفع را از جهت مرئى و
آشكار بودنش صرح گفتهاند. اين كلمه چهار بار در قرآن مجيد آمده است: نمل 44- قصص:
38- غافر: 36.
صرخ:صراخ و صريخ بمعنى صيحه شديد، (فرياد) و يارى طلبيدن و يارى كردن است
(اقرب) صريخ