نحو «وَتَصَدَّقْعَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ
يَجْزِيالْمُتَصَدِّقِينَ»يوسف: 88. «لَئِنْآتانا مِنْ فَضْلِهِلَنَصَّدَّقَنَ»توبه: 75.
اقرب الموارد در علت اين تسميه گويد: كه بنده بوسيله آن صدق عبوديّت
خويش را اظهار ميكند.
صدقة: بفتح (ص) و ضم (د) مهريه زن است جمع آن در قرآن صدقات آمده «وَآتُوا النِّساءَصَدُقاتِهِنَنِحْلَةً»نساء: 4. يعنى مهر زنان را در
حاليكه عطيهاى است از جانب خدا، بدهيد.
شايد علت اين تسميه آن باشد كه شخص با دادن مهر صدق احترام و حق زن
يا دستور خدا را ظاهر ميكند.
صديق: رفيق. آنكه دوستى و محبتش راست است «فَمالَنا مِنْ شافِعِينَ. وَ لاصَدِيقٍحَمِيمٍ»شعراء: 101 و 102.
صديق: پيوسته راستگو و راست كن صيغه مبالغه است طبرسى آنرا بسيار
تصديق كننده حق و بقولى كثير الصدق فرموده است. راغب آنرا بسيار راستگو گفته و سه
قول درباره آن نقل كرده است: كسيكه اصلا دروغ نميگويد. آنكه دروغ از او سر نميزند
كه بصدق عادت دارد. آنكه در قول و عقيده راست، و راستى خويش را بفعلش اثبات كند.
ناگفته نماند: چون صدق در قول و فعل هر دو هست و صدّيق مبالغه در صدق
است لذا صديق كسى است كه راستگو و راست كن باشد و خلاف راستى اصلا نگويد و نكند
مؤيد اين مطلب آنست كه صديق وصف پيامبران آمده و قول و فعل آنها همواره راست بوده
است و نيز در وصف مريم آمده «صدّيقة» و
اين حاكى است كه مريم در ولادت عيسى و در گفتارش دروغى ندارد و راست راست است.