responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 115

وَ ما يُعْلِنُونَ» نمل: 74. «وَ لا يَجِدُونَ فِي‌ صُدُورِهِمْ‌ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا» حشر: 9. از اين قبيل است آياتيكه درباره شفاى صدور، كينه صدور، محتويات صدور، وسوسه صدوراند مثل‌ «وَ يَشْفِ‌ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ» توبه: 14. «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِي‌ صُدُورُهُمْ‌ أَكْبَرُ» آل عمران: 118. «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ‌ الصُّدُورِ» مائده: 7. «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي‌ صُدُورِ النَّاسِ» ناس: 5.

بنظر من مراد از همه آنها قلوب است و باعتبار حال و محل صدور بكار رفته است و اللّه اعلم.

صدع: شكافتن. «صَدَعَهُ صَدْعاً:

شَقَّهُ» چنانكه در مجمع ذيل آيه 43 روم و در مفردات و صحاح گفته است. صديع بمعنى صبح است باعتبار شكافته شدن.

«فَاصْدَعْ‌ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ» حجر: 94. يعنى مأموريت خويش را آشكار كن و از مشركين اعراض نما. آشكار كردن چيزى نوعى شكافتن است در اقرب گويد «صَدَعَ‌ الْأَمْرَ: كَشَفَهُ».

«يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ‌» روم: 43. يعنى آنروز مردم متفرق و پراكنده ميشوند كه آن شكافته شدن اجتماع است در مجمع فرموده «تَصَدَّعَ‌ الْقَوْمُ:

تَفَرَّقُوا» همچنين است‌ «لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» حشر: 21. يعنى ميديدى كه كوه از ترس خدا خاشع و شكاف بر دارنده است.

«لا يُصَدَّعُونَ‌ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ» واقعة: 19. يعنى از شراب بهشتى سر درد نميگيرند و مست نميگردند. بعقيده راغب سر درد را بطور استعاره صداع گويند گوئى سر از درد شكافته ميشود «وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ. وَ الْأَرْضِ ذاتِ‌ الصَّدْعِ‌» طارق: 11 و 12. صدع ظاهرا بمعنى مفعول است. يعنى سوگند بآسمان كه بر گرداننده و زمينى كه خاصيت شكافته شدن را دارد. تا روئيدنيها از آن برويد.

صدف: اعراض شديد (راغب).

«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ وَ

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 115
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست