نامههاى اعمال است. صحف 8 بار در قرآن آمده. صحائف كه جمع ديگر آن
ميباشد در كلام اللّه بكار نرفته است.
صاخه: «فَإِذاجاءَتِالصَّاخَّةُ. يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ
مِنْ أَخِيهِ»عبس: 33 و 34.
صاخّة بنقل صحاح قاموس، اقرب، فريادى است كه از شدت گوش را كر ميكند.
آن از اسماء قيامت است يعنى:
چون فرياد شديد گوش خراش آيد آنروز شخص از برادرش ميگريزد ...
اين همان است كه در آيات ديگر با صيحه تعبير آمده «إِنْكانَتْ إِلَّا صَيْحَةً
واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ»يس: 53. «يَوْمَيَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ»ق: 42. اللهم نعوذ بك من عذابك و
هوانك.
صخر:سنگ سخت. در اقرب بزرگى را نيز قيد ميكند. واحد آن صخره است «وَثَمُودَ الَّذِينَ جابُواالصَّخْرَبِالْوادِ»فجر: 9. قوم ثمود كه سنگها را در
وادى بريدند و تراشيدند مثل «وَكانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ»حجر: 82.
«أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا
إِلَىالصَّخْرَةِفَإِنِّي نَسِيتُ
الْحُوتَ»كهف:
63. مراد از الصخره سنگ معهود است. ايضا آن در آيه 16 لقمان آمده است اين لفظ فقط
در سه مورد فوق در قرآن بكار رفته است.
صدد:بعقيده راغب، صد و صدود گاهى بمعنى اعراض و انصراف و گاهى بمعنى منع
و بر گرداندن است يعنى هر دو لازم و متعدى است.
بعقيده مجمع، صحاح، قاموس و اقرب، صدود لازم است بمعنى اعراض ولى صد
لازم و متعدى هر دو ميايد راغب آنرا بقول نسبت ميدهد.
فعل آن در صورت لازم بودن از نصر ينصر و ضرب يضرب و در صورت متعدى
بودن فقط از نصر ينصر آمده است (اقرب). ضمنا قول راغب درباره متعدى بودن صدود مورد
تصديق قرآن نيست كه صدود فقط يكبار در قرآن آنهم لازم است گرچه راغب متعدى گفته و
آن اين